به یاد آرشم تصویر عشقی به قاب نشست

ای خوب

چه گونه سر کنم به فراق ،که میر نو روزم به خزان؟

در قلمرو شهنه چه دشوار است جدائی

به سکوت

در برابر گزمه ها ؟

...............

توان خدا حافظی نبود

و آنگاه پدر غمَ من داشت و آسان گریست

مادر غم تو داشت و آسان گریست

و همه

به بادیه غم لبی زدند

من گنگ 

بغض به گلو در حسرت دست های سرد

زیر نگاه های شرم

صحنه دشوار جدائی را ترسیم می کردم

سالها قبل یکی گفته بود تصویر ها در آئینه فریاد می زنند

های انسان ها

ما را از این قاب ها برهانید

پدر همه عشق را در قابی به دیوار ،

چگونه هر روز به تماشا  می نشیند؟.

 

                               به یاد آرش عزیزم                  فرود گاه تبریز  پائیز84

نظرات 1 + ارسال نظر
وحید دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 12:26 ق.ظ http://www.iroxin.blogsky.com

وبلاگ جالبیه.
به منم سر بزن خوشحال میشم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد