اول شب بود هشت فقره تقاضای مجلس را به درب خانه بردم مشیر الدوله به اقبال الدوله داد بعرض به رساند جواب آورد مشروطه و انجمن را شاه قبول نفرمودند عزل مسیو نوز و غیره قبول شد ..... گفتم اگر صلاح می دانید بگوئیم در مملکت اسلامی مشروطه چه معنی دارد مشروعه باشد. در نظر خودم مشروعه اگر کماهوحقها مجری باشد پدر مشروطه است. ص 147 خاطرات و خطرات مخبر السلطنه هدایت
.......
روز دیگر .....در حضور محمد علی شاه
شاه غضب آلوده فرمودند:مشروطه در دست خط شاه مرحوم ومن نیست......و فرمودند مشروطه چه لزوم.مشروعه باشد، عرض کردم مشروعه اختیار به دست آخوند ها می دهد . همان جا ص 148
دو ورقی از کتاب و خاطرات ایشان آورده شد، ودر همین دو صفحه تناقض فکری ایشان نمایان، و اینکه مخبر السلطنه خود با را گفته به مشروطه و آزادی بیان اعتقاد ندارد ، ماهی نیست که پشت پرده باشد ، او زاده استبداد ناصر الدین شاهی است، که خود بار ها در همان ماخذ آورده است و در عمل هم آذر بایجانی کینه او را به ستار خان و سالار خان و بعد در قیام شیخ محمد خیابانی دیده است، و با جان و تن لمس کرده .
وقتی جسد مثله شده شیخ خیابانی مرحوم را روی نردبانی به حضورش آوردند ، رو به اطرافیان کرد و گفت ببرید در جائی دفنش کنید.
حال پیشگاه تاریخ است که قضاوت می کند.راه مرحومین شیخ محمد خیابانی و پیشروان مشروطه ماندگار است، یا شیوه مستبدانی چون هدایت که دست پرورده شاهان قاجار و اتابک اعظم بود.
به جستجوی تو
به در گاه کوه می گریم
در آستانه دریا وعلف
در معبر باد ها می گریم
در چار راه فصول
در چار چوپ شکسته پنچره ای
که آسمان ابر آلوده را
قابی کهنه می گیرد
به انتظارتصویر تو این دفتر خالی تا چند ورق خواهد خورد
دیگر این پنچره بگشای که من
به ستوه آمده ام از این شب تنگ
دیر گاهی است که در خانه همسایه من خوانده خروس
وین شب تلخ و عبوس
می فشارد به دلم پای درنگ
دیر گاهی است که من در دل این شام سیاه
پشت این پنچره بیدار خموش
مانده ام چشم به راه
مست آن بانگ دلاویز که می آید نرم
محو آن اختر شب تاب که می سوزد گرم
...............................................
می رسد از دل خونین سحر بانگ خروس
وز رخ آینه ام می سترد زنگ فسوس
بوسه مهر که ....
م-الف سایه