نماشنامه در یک کامنت
.........مکان دهی مثل تمام دهات آذربایجان و کلاسی مثل بقیه کلاس هاو معلمی سیاه چرده با حقوق ماهیانه سد جو: درس دستور زبان فارسی یابه قولی پارسی)معلم زور می زند و از شاگرد می خواهد یاد بگیرد .
فعل، فاعل،مصدر ،ماضی ، مضارع ،مسقبل ، عروض ،قافیه، مخمّس به کل عربی.....
وزیر معارف ناتل خانلری و جریده نویس اقبال آشتیانی و والی تیمسار شاه بختی و رئیس فرهنگ استان ارسالی از پایتخت همگی قسم خورده اند ایرانی می اندیشند،ضد سایر اقوام،بالاخص تورک ها ،حتی شب ها در محافل خصوصی برای هم دیگر جوک های را نقل می کنند که فلان تورک ،فلان تورک ، یک تورکه ، یک خری بود....
اداره ثبت احوال و ثبت اسناد بی نصیب نمی ماند و به دستور اربان پان آریائی خود و در باریانی چون فروغی و دکتر قاسم غنی ، فروزان فر و علامه های بی علم و کورش و داریوش پسند و مان گورد های چون تقی زاده که خود از دل مشروطیت و آذربایجان بیرون آمده در پی عرب زدائی و تورک ستیری اند. رحمی حتی به نام آبادی که سهل به شهر ها هم نمی کنند. سلماس شاپور می شود و انزلی پهلوی و ساری شاهی وارومیه رضائیه و رود خانه ها و گوه هاهم در امان نیستند از این ایرانی بازی های پهلوی چی ها. دعائی صبح سر صف مدارس :خدایا چنان کن سر انجام کار تو خوشنود باشی و ما رستکار........
دانش آموزان غیر فارس هر روز زیر بمب باردمان تبلیغی دوره پهلوی اول قرار گرفته اند .
چو ایران نباشد تن من مباد
هیتلر در اورپا بیداد می کند و دولت فخیمه مرز پر گوهر ایران را پاس می دارد .شیخ خزعل از بین می رود و ایلات تخته گاپو می شود.
در شهرستان های آذر بایجان، اشخاص را به دلیل همراهی با شیخ محمد خیابانی ها و دمکرات ها وبه عنوان متجاسر یا از بین می برند و یا وادار به ترک موطن می کنند و اشخاص صاحب مکنت جائی را به غیر پایتخت ندارند که بروند و سرمایه های ملی به سرعت جذب مرگز می شود، باز تورک آذربایجانی از پا نمی نشیند و منتظر سخصی می ماند که فریاد در گلوی خود را نشان دهد و این بار نوبت مرحوم پیشه وری است .
سوابق روشن او نشان از ده سال زندان در دخمه های تاریک رضا شاهی است و مبارزی از جنگلُ و نزدیک به میزا کوچک خان......
