وطن اولمایان بوتون یئرلرین آدی واردئیر البت

سنه مکتوب یازدیغیم گئجه لر

داریخدیغیم گئجه لردیر

و بئله گئجه لرده یقارت و پنجره

آرتیق فایدا وئرمیر بیر درماندیر داریخماقلا و من بئله گئجه لرده  سنی دوشونورم

و هاردا اولدوغومو یازمادیغما گوره

قییناییرسان منی

نه فرقی ائدر

وطن اولمایان بوتون یئرلرین بیر آدی وار دئیر البت

غوربت

نوازنده خیال کرده که طنز می نویسد

از کیهان است بخوانید و کلی هم یاد بگیرید آقا ُ روزنامه نگاری یعنی این

مذاکره (گفت و شنود)

گفت: زلمای خلیل زاد سفیر آمریکا در عراق هر جا می نشیند و بلند می شود از مذاکرات خود با هیئت ایرانی در اجلاس بغداد سخن می گوید.
گفتم: عجب ندید بدیدیه... در کنفرانس بغداد هیئت ایرانی و هیئت آمریکایی جداگانه مذاکره ای نداشته اند بلکه تمام هیئت های نمایندگی کشورهای شرکت کننده در اجلاس باهم حضور داشتند.
گفت: ولی سفیر آمریکا از آن روز تا حالا به خاطر این که با هیئت ایرانی دست داده قند توی دلش آب می کند.
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو برای فامیلش تعریف می کرد که در فلان فیلم مهم بازی کرده. اعضای فامیلش به تماشای فیلم رفتند ولی از بازیگری او خبری نبود. بهش اعتراض کردند که چرا دروغ میگی؟ و یارو گفت؛ مگه در اون صحنه فیلم ندیدید که قهرمان فیلم داشت دنبال دزده می دوید؟ گفتند؛ دیدیم ولی تو کجا بودی؟ گفت؛ یادتونه که از یک خیابون رد شد و کنار خیابون ایستگاه اتوبوس بود! خب من توی صف اتوبوس ایستاده بودم!