به اقای عبدی نوشته شد

  آقای عبدی نوشته زیبایتان را خواندم و کلی هم ذوق گرفتم به قول تورک ها.یعنی به سر شوق آمدم.سطر سطر مقاله تان برای من حقیر جالب بود ،خیلی هم جالب . ادامه دهید لطفا . اما اینکه سه شق استدلالی را در نوشته تان آورده بودید ، ردیف سوم وصف حال بود ، مرقوم داشته بودید( .....ممکن است هیج یک دو عامل تغییر نکند و فقط نگرش جامعه تغییر کند و تحلیل ما و نگرش عوض شود) نقل به معنی . به طور حتم چنین است اوایل جوانی مان لیبرالیزم  یک توهینی بود در حد فحش پدر و مادر ، و یا اعتدال و گام به گام هم به همان نحو  ، بعد که بزرگ شدیم دیدم ای دل غافل مگر می شود زباله اتمی را در طبس کاشت و زلزله بر داشت کرد و صد ها مصادیق دیگر می توان از این مقوله نوشت و به عبا و قبای خیلی هاهم البته خواهد خورد. در یکی از سایت ها که به زبان فارسی همه روزه به روز می شود ،خواندم که  ذم و نگوهش یک آقای که کتابی نوشته و در حدود پنجاه صفحه هم در موضوع آقای مجتهدی که بودند و خدا رحمتشان کند زمانی هم داراتبلیغ قم را اداره می کردند  رقم زده. چرا که بیچاره محقق یک فصلی هم به مجتهد مرحوم اختصاص داده. غرضم این است که آقایان ممکن است ابوالقاسم فردوسی شاهنامه ای را بنویسند که کلمات عربی اصلا و یا کم داشته باشد ، ولی نمی توانند تاریخی به نویسند که  اسم و یا صفت و مصدر و مکان اصلا نباشد  ، می شود دو سه روزی به بهانه برف و سرما و عدم مدیریت، شهر را تعطیل کرد  و لی نمی شود مملکتی را به استانداری داد که هر وقت دلش خواست مملکت را تعطیل کند و به خبر نگاران بگوید مگر شما خانه زندگی ندارید . بلی آقای عبدی زمان دیگر فرق کرده و همان طور تحلیل هایمان ، سخن رانان الیگودرز و ممسنی و اردبیل باید فهمیده باشند که دیگر زمان فرق کرده ، منتها آقا عبدی عزیز این را تمام قلم به دست ها هم باید بدانند و از یاد نبرند ما همیشه منتظر سفره نفتی و هاله نور و اتم کاسه بشقابی خواهیم ماند و این ثبت دفتر ایام است . قدر قدرت ظل الله هم گفته بود ایرانستان و ارتجاع سرخ و سیاه ، این آخری هم نوشتم که یادی کرده باشم از همان ایامی که به قول شما بعضی در خانه نشسته بودند و دنبال عافیت و جوانانی هم به دنبال عدالت که هنوز هم تعریف میشود
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد