اسلام ایرانی رنگ دیگری دارد آقایان، مگر حد اقل در این سی سال ندیدید ، اسلام ایرانی منبعث از روح و اعتقاد و سرزمین منحصر به خود و اسلام است.
حال یاد آورید اسلام وهابییت را با اسلام ایرانی، فرق بین دو اندیشه از یک سر چشمه.و دیگر اینکه هرکجای دونیا اسلام پاگذاشته در همان سرزمین بین عقاید و حتی آب هوا و سنن آن سرزمین اسلام به نوعی منییت یافته یعنی اینکه در قالب ظرف پخته تر شده ، این را آقائی مشائی فهمیدند اند و درست هم فهمیده اند.
آقای مشائی می گویند اسلام ایرانی و ایران اسلامی ، خوب چه معنی می دهد البته خودشان می توانند بیشتر توضیح دهند و لی به نظر من اسلام در ایران، ایرانیزه شده ، خیلی مسائل را می توان در مثل آورد، از عید نوروز بگیرید تا تمام مراسم سنتی دیگر .
اسلام وقتی به هند رسید، مردم با حفظ کم و بیش عقاید پدرانشان و رسوم قبیله ای خود، اسلام را قبول کردند و به عینه همین روحیه را می توان در هند دید.
وقتی به آسیای میانه رسید مردم آن نقاط به یک باره تمام سنن و آداب خود را کنار نگذاشتند هم با قبول اسلام و سنت های آبا و اجدادی خود به صورت مشترک به توافق نانوشته رسیدند.
دذ همه کشور های خاور میانه اسلام به نوعی با اندیشه و عقاید و حتی فولکولور آن سر زمین ممزوج گشته. در اصل دین اسلام در هر اولکه و بولکه رشد خود را ادامه داده است .( اولکه سرزمین و بولکه قسمت از سرزمین)
به طور کلی به نظر حقیر اسلام این دین عزیز ذر ایران ما ایرانیزه شده و حتی در بعض مناطق مثلا آذر بایجان دین اسلام با عقاید نسبت به سرزمین گوهستانی عینیتی دیگر دارد تا در سرزمین های کویری و مرکزی.
آیا شما تفاوت های اسلام سنی و وهابی را در شمال افریقا و آسیای میانه نمی بینید.
به نظر حقیر این بحث باید بین دین شناسان باشد و لاغیر. و من فقط می توانم بگویم که آقای مشائی را می فهمم.
چقدر دین مسیحیت در واتیکان و افریقای مرکزی و امریکای لاتین با حفظ محوریت اصل دین به انشقاق رسیده.
آیا مسیحیت در روسیه عین واتیکان است. من که فکر نمی کنم . شاید نظر آقای مشائی را درست متوجه نشدم ، این را گفنه باشم که دین شناسی معقوله ای پر دامنه.
اگر کسی با آقای مشائی ذاتا مخالف است امر دیگری است.
ولی حرف حساب چیز دیگر.