سیزدهی هم بدر شد

...خوب که چه، این سیزده هم رفت و باقی می ماند این همه گشته و مجروح در این همه جاده های غیر استاندارد و البته با ماشین های غیر استاندارد. 

حال می ماند اینکه اگر با عقیده ای و سننی مخالف باشد ، زرتی می جسبانند به ار گانی و غیره. 

نه آقا من با هر چه که مخالف باشم و یا درست تشخیص بدهم ، اجازه دهید باشم و اینکه دیگر وابسطه کی و چی لازم ندارد . نوشتم که هم با عید و هم با این سیزده رفتن ها و این همه های هوی مخالف هستم. 

خدایش یک سئوال دارم کسی که این همه سنگ عید و سیزده و بهار به سینه می زند در تمام عمرش یک درخت کاشته است ؟ 

خوب سئوال هست دیگر ، تا حال یک درخت به خاطر بهار کاشته ای، توی عمر پر برکت ات هر چه کرده ای ضد طبیعت و بهار بوده است ، آیا فکر می کنی من اشتباه می کنم. 

کسی که بهار را دوست دارد ، زمین را آلوده نمی کند ، طبیعت را با آشغال و کیسه زباله پر نمی کند.طبیعت و بهار عشق طلب می کند و این با خود محوری شخصی بعضی ها و انک زدن های بیهوده منافات دارد . تو عشق را نمی فهمی و بهار را نمی دانی ، فقط داری ادای دوست داشتن طبیعت و عید را افاده می کنی. 

من بهار را و عید را در دوست داشتن انسان ها می دانم ولی بعضی ها مثل بچه ها در هفده روز تعطیل مدرسه می بیننند، فرق است میان من و تو 

هر سال من نداری یک پدر و مادر را و غم فقر را با آمدن عید می بینم و تو هرگز 

هر وقت احساس کردم که در این جامعه من ،دارا و نداری بر سفره عید باهم نشستند، من نیز عید را خواهم داشت  

ولی استفاده از احساسات خرافی برای مبارزه با امری و یا... را هیچ وقت دوست نخواهم داشت، حتی اگر کوروش و داریوش و جمشید هم نظاره گر باشد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد