گاهی انسان خسته می شود از این همه هیاهو و اخبار و هجمه هر هان که دوست نداری ببینی و بشنوی، اخبار وحشتناک از لیبی بگیر تا سوریه و تا...همه شمال افریقا و کشور های عربی.حقوق بشر که با نفت جمع نمی شود و تازه سر جوخه سابق هم باشی مثل رئیس یمنی و یا سروان سابق لیبی و سرهنگ فعلی...
با کنترل دستی بی خیال و بی هوا رفتم روی یکی از ست لایت های که فیلم های قدیمی فارسی نمایش می دهد و در ضمن تبلیغات اجناس فروشی و چه ها که نه.
شاهد تماشای فیلمی شدم که سابق فقط اسمش را شنیده بودم و حال در سنی که روزگاری گذرانده و سالیانی را از عمر باده داده ،
موزیکال و بینهایت زیبا اشعار هجائی و بحر طویل و تقریبا تمامی گویندگان مسلط،کاش می توانستم ناقد فیلم می بودم و تمامی زیبائی ها و هنر علی حاتمی را تحریر می کردم. افسوس خودم به روزگارانی که سینمای روبه رشد و آگاهی دهنده آن زمان را برایمان آبگوشتی تحلیل کردند آن همه روشنفکر نما و دیگرنوادگان استالینین ، پراک نشین و کافه های خیابان فردوسی، چه بر سر ادبیات و فیلم سازی نو پا . که به قولی کمی تا قسمتی از مردم تنها تفریح شان بود همان سینمائی هفتگی .از تمامی فیلم های ساخته شده آن دوره که اصلا نمی توانم دفاع کنم ولی از آن خوب هایش چی.
بابا شمل حاتمی را نصفه دیدم و به تمامی آنانی که در تهیه و ساخت آن فیلم زحمت کشیده بودند و حال هم خیلی هایشان در میان ما نیستند، مثل خود علی حاتمی و فردین و ... از خداوند مهربان رحمت می خواهم،و از غفلت خود شرمنده ام
از سناریو روان و موزون و متین و بازی های قوی نمی توانم چیزی بنویسم چون که در اصل اهلش نیستم ولی حق دارم که دوست داشته باشم زیبائی را.
زیبائی ماندگار است، علی حاتمی بعد ها با ساخت خیلی از فیلم ها خود مان را بریمان شناساند، خدایش بیامورزد.