این همه دانائی را از کجا آورده ای

آقای محمود بهمنی که سکان بانک مرگزی را در دست های توانای خود دارد اوایل امسال دستوری مبنی بر اینکه نرخ سود سپرده ها باید پائین آورد، تا در جامعه نقدینگی به جریان بیفتد و رکود بازار درهم بشکند را داد. نتیجه اولش سرازیری نقدینگی مردم برای حفظ قدرتش به سوی سکه روان شد و در جواب اعتراض بعضی اقتصاد دانان گفت که قیمت جهانی طلا بالا رفته، در صورتی که اگر هم رفته باشد که رفته بود نه آنقدر که در بازار ایران رفت.بعد سکه نوبت خود دلار بود که نا حد نایابی حکم عنقا را دارد. 

دوباره از دیروز نغمه دیگری سر می دهد که باید سود سپرده مردم را در بانک ها باید بالا ببریم تا مردم مجبور نباشند برای حفظ قدرت پس انداز کفن و دفنشان دنبای سکه و یا دلار باشند و تازه به قول مقامات بانک مرکزی قرار است دلار به بازار تزریق کنند. 

برای فهمیدن درد نقدینگی لازم نیست دکتری جون آقای بهمنی باشی ،اگر به سود سپرده ملت دست بزند و دوباره بالا بیاورد ، نوبت بالا رفتن نرخ تسهیلات بانکی خواهد رسید. 

آقای بهمنی و غیر بهمنی با نقدینگی سفره مردم و به خصوص خرده پا دارد بازی می کند همه به خصوص صاحبان نقدینگی متوسط تاوان ندانم کاری های ایشان و آنشایان( لغت تازه معادل هم پالگی اختراع راقم) را می دهند. 

یاد مرحوم نوربخش به خیر و دیگر بانکی های دانای مرحوم و غیر مرحوم. 

در حسرت ماندم که به کسی شغلی را بدهند و او بگوید که من توان انجامش را ندارم. اقتصاد علم است مثل سایر علوم، یعضی ها در صدد هستند دوباره برق را اختراع کنند، یا آسپرین را.اولین درس اقتصاد این است که می گویند سرمایه مثل کبوتر بی قرار است تا آرامش نباشد در بامی نمی نشیند. 

سی سال آزمون خطا دیگر جایز نیست آقایان بانکی

رسوائی بزرگان

رئیس بانک جهانی را کمتر از مدت آب خوردن رسوا و بی آبرو کردند ،چرا و چگونه اش را لااقل من نمی دانم،ولی این را قبلا نوشته بودم که دموکراسی مثل قوانین راهنمای رانندگی است باید در یک شهر و یا کشور و محیط های زندگی رعایت شود ور نه مثل بعض شهر قصبه های پاکستان که گه گاهی در رسانه ها می بینیم که سه چرخه و یا دوچرخه و ماشین های بزگ کرده همه در هم و با مردم می لولند.این واقعه هم می تواند یک تله باشد برای یک سوسیالیست که مدعی ریاست جمهوری هم بود و هم درعین حال بزرگ ترین واحد اقتصادی دنیا را هم مدیریت می کرد همان سوسیالیست، در روی کاغذ گفتم که عین دموکراسی است ولی در عین حال نباید هم از  مافیا های که در شکم همان دموکراسی ها شکل میگیرند غافل ماند، واقعیت برای ما هم به خصوص حقیر همچنان در پشت پرده است که تا چه پیش آید. 

باید یک مدیر بانک جهانی دیوانه باشد که در دل امریکا و در هتل شبی سه هزار دلار به یک رخت شوی (با عرض معذرت از استفاده کلمه...) این چنین رفتاری داشته باشد. 

کم دنیا و بازی سیاسی و این گونه بی آبرو کردن را ندیده ایم، گفتم که خدا عالم است، ولی همان خدا هم به من شرقی کم سواد و هم به مدیر بانک جهانی عقل داده به قول مش قاسم در قیاس اباد هم دیده نشده. 

این نوع بی اخلاقی را آن ایتالیائی زن باره همیشه در پرونده اش است و رئیس جمهور قبلی و اسبق هم داشته و خیلی های دیگر نیز دارند ، ولی کاسه گوزه شکستن در سر این مدیر را نفعش را که می برد خدا عالم است.