تهران امروز نوشت:
انتشار برخی اخبار مبنی بر بالا بودن بار میکروبی شیر در ایران، واکنش تعدادی از کارشناسان حوزه تغذیه و سلامت را به دنبال داشته است، مدتی پیش رئیس اتحادیه لبنیات کشور خبر قابل تاملی را اعلام کرد و گفت: «حد استاندارد بار میکروبی شیر 100 هزار و در نهایت یک میلیون واحد است که این میزان در مورد تولیدات داخلی به 20 میلیون نیز میرسد.» خبر قابلتامل بعدی را یک کارشناس صنایع غذایی به تهران امروز میدهد.
«فاطمه اسکندری» کارشناس ارشد صنایعغذایی به خبرنگار ما میگوید: «اگر بار میکروبی شیر از حد استاندارد آن بیشتر باشد، کارخانه داران باید آن را برگردانند.» اما به گفته او، برخی کارخانهدارانی که به فکر سود خود هستند، برای رد شدن از دایره نظارت وزارت بهداشت،درمان و آموزش پزشکی و سازمان استاندارد راه حلی را یافتهاند که سلامت میلیونها ایرانی را تهدید می کند!
اسکندری میگوید: « شیر سالم حالت شیمیایی قلیایی دارد اما زمانی که بار میکروبی آن از حد مجاز میگذرد، اسیدی میشود. کارخانهداران برای جلوگیری از این اتفاق به آن «آب ژاول» یا «وایتکس» اضافه میکنند. این عمل باعث میشود تا دوباره حالت شیمیایی شیر قلیایی شود. از طرف دیگر اداره استاندارد هم متوجه این قضیه نمیشود، چون نتیجه این عمل قابل اثبات نیست!» به گفته او، البته بار میکروبی در سایر مواد غذایی هم وجود دارد اما میتوان از خطرات آن جلوگیری کرد. اسکندری در عین حال حاضر نمیشود نام کارخانههای متخلف را اعلام کند.
«دکتر آراسب دباغ» متخصص بهداشت مواد غذایی هم استفاده از وایتکس را یک روش تقلبی قدیمی میداند و میگوید: «نباید این مسئله را به همه کارخانه داران تعمیم داد. الان کارخانههای زیادی هستند که مسائل ایمنی و بهداشتی را رعایت میکنند ولی فعالان حوزه تغذیه و سلامت خوب میدانند که برخی کارخانههای سودجو، برای آنکه مجبور نشوند پول بیشتری برای تهیه شیر استاندار بدهند، از وایتکس استفاده میکنند.» به گفته او گرانی وتورم امروز حتی اجازه دامداری سنتی را هم به دامداران نمیدهد، از طرف دیگر هم کسی به آنها برای صنعتی شدن کار کمک نمیکند. به نظر هم نمیرسد مسئولان امر برنامهای داشته باشند.
«الهام مریخی» دیگر کارشناس تغذیه هم به تهران امروز میگوید: «بار میکروبی در سایر غذاها و حتی خشکبار هم وجود دارد، اما بار میکروبی در تولید فرآیند شیر خود را زودتر نشان میدهد.» البته با توجه به استفاده کارخانه داران از مایعات غیر مجاز مانند وایتکس، به نظر میرسد که سازمانهای نظارتی با چشمان مسلح هم دیگر قادر به تشخیص آن نیستند. زودهنگام و دیرهنگامش هم فرقی ندارد! مریخی میگوید: «بیشتر شرکتهای شیر پروانه نظارت دارند اما چون شرایط ایمنی و فنی بیشتر آنها مناسب نیست، نمیتوان به سلامت محصول آنها اطمینان کرد.»
او میگوید: «حداقل 60 درصد کارخانههای شیر ایران شرایط لازم برای تولید یک محصول سالم را ندارند.»
خدا رفتگان همه را بیامرزد،مادر بزرگی داشتیم که تا اواخر عمر پربرکت اش تلویزیون نگاه نکرده بود،گویا در همان اوایل پخش آزمایشی اش در شهرستان یکی گفته بود که حرام است و ایشان هم حرمت اش را داشته بود.در همان اوایل انقلاب که رسمی شد که اسامی اماکن و خیابان ها را عوض می کردند،چون همه اش یاد پدر و پسر بود،بقول امام راحل.
نوبت که به خیابان ما رسیده بود اسم آیت الله طالقانی را برگزیدند که اسم زیبائی هم است ،بعد فوت ایشان یعنی آقا طالقانی،مادر بزرگ مرا صدا کرد و گفت فلانی حالا اسم این خیابان ما را چه می نامند،نظرش رسیده بود که باید عوض شود،چون به قولی در میت باقی ماندن خوب نیست،که حالی اش کردم،زیاد هم سخت نگرفت.
حالا بعد آن سال ها در این وانفسای انتخابات فرانسه نمی دانم این فکر از کجا به ذهن من رسید که با اختلاف تنها با دو خرده ای درصد آرا یکی رفت و دیگری آمد و این آمدن و رفتن نه اعتراضی نه اوردوکشی و به قولی نه بد اخلاقی صورت گرفت، همه شد تمام ،لااقل برای ما شرقی ها یک دعوائی هم نکردند که تماشایش کنیم،یعنی چه مگر به خاطر دو در صد لااقل یک جری می زد آن نابکار،سرش را انداخت پائین رفت و به یک تبریک بسنده کرد. اینکه تفگر شان به کل فرق اش از آسمان تا زمین است ،یک سرمایه اندیش و راست رفت و به جایش یک سوسیالیست بچه دانشگاهی آمد،و همه هم متفق القول اند که تا حالا کار اجرائی هم نکرده،خوب یاد می گیرد،همه که نباید کارشناس باشد به قول بعضی ها که فخرشان بوده و است.اما من حیرتم در این است که آن رئیس رای نیاورده، همه فک فامیل که چپانیده بود در کاخ الیزه و ادارات و نظامات و غیره چه می شوند، بعد اینکه رئیس رفت پس آن برادر زاده ها و خواهر زاده ها داماد ها و همه و همه چه میشوند،(در این موقع راوی تمام رخ به دوربین و پشت سرش عکس های تقریبا محو شده...و صدائی یک باد نه نسیم باشد بهتر است)
"بس این همه فامیل چه میشود"
بعد یاد یک مثل ناب ایرانی به یادش می اید و زمزمه می کند ... هر چه می خواهی ببر اما نبر نان کسی...
هر دم از این باغ بری می رسد،این بار بی بی سی مستندی از استاد ایرانیت و پان ایرانیست و مبتکر ایرانیکا،در دانشگاه کالیفرنیا و ...است را پجش کرد
شاید ایرانیکای که گروه ایشان می نویسند،یک مائده بزرگی باشد برای عده ای بدون شاه و شاهی که این هم در خودش خیلی عزاداری می خواهد،باشد.
ده و پانزده جلد اش به زبان انگلیسی حاضر شده و گویا در انترنت هم قابل مشاهده است ،والله ما که به چشم خویش ندیدیم،دروغ چرا.
این قدر ایران ایران می کند که خیلی هم خوب است،تازه پیشنهاد کرده بود که فارسی را با حروف انگلیسی بنگارند،و این دیگری اصلا به مزاق شاه دوستان خوش نیامده بود، ولی به زبان انگلیسی نوشتن خود رمز دیگری است که من یکی ماندم.زبان های پهلوی تدریس کرده و می کند،و در سال های دور برای پایان نامه اش،موضوعی را بیان فرموده بود که خیلی هم قیل و قال آفریده ، همان وقت ها.اگر همان دشمنان قدیم اش می دانستند که بعد ها موجب فخر زمان خواهد شد و آن هم زمانی که نه از شاه نشان خواهد بود و از شاه نشین ،عمرا اگر مخالفت می کردند.
تز دکتری اش تخقیق در دیوان های ادبیان کلاسیک فارسی بود و آن این که کلا تمامی یار و معشوق حافظ و غیره همان پسر بچه های کم سن و سال بوده و این که هم آن موقعها باعث طوفانی شده بود نزد ادبا روزگار.که مجری از سر موضوع گذشت تا زیادی مستندش رنگ دیگر نگیرد و آن طوفان های قدیم دوباره بیدار نشود.
و اما یافته بعدی اش که کم از اولی نبوده موضوع زبان تورکی است که به قول کسروی غیر مرحوم ، یافته اش این بود که زبان تورکی شاخه ای از زبان فارسی پهلوی قدیم است و دلیل هم که بودن چند ده در اطراف اردبیل بوده،و این بار هم مستند ساز از روی اش به نرمی گذشت.
اینکه زبان تورکی نشانه ای از زبان پهلوی قدیم است را به اهلش می سپارم.که خود بحث مفصلی است که تخم لق اش از کسروی است ،باشد برای بعد.و پسر بچه های معشوق را هم که کار حقیر نمی تواند باشد،چون هنوز هم در قدم اول که همان شراب شعرا باشد مانده ام.که این حافظ و دوستانش در ادبیات ما دنبال شراب که نه بلکه یک نوع ماءالشعیر دیگری است بوده اند.
این دوموضوع را جناب یار شاطر حل فرموده اند.
حالا هم با کمک های مردمی چند ملیون دلاری مردم ایران دوست و وطن پرورخارج نشین ادامه می دهند کار ایرانیکا را.
در حقیقت نون دانی بعضی اند که زیر چتر آن موسسه گرد هم آمده اند و گاه گداری هم از خزانه دولتی امریکا وجهی می رسد تا چه نتیجه دهد،باز در آینده عده ای وجوهاتی خواهند گرفت و به فارسی ترجمه خواهند کرد که این کار هم باز برای شماری لااقل تولید شغل خواهد بود برای نسلی دیگر از مهاجرین شاهی و شاهنشاهی.
در واقع نظر حقیر در درستی و یا نادرستی ایرانیکا نیست که این دایره المعارف است به بنده نیامده که نقد برسی کنم،اما همان گام اول در ذهن من حل نشد و به همان لااعلم ماند،یکی معشوق حضرت حافظ و دیگری انکشاف ایشان در زبان تورکی،زبان فارسی که زبان شعر و معشوق است چگونه توانسته به تورکی تبدیل شود و آسیای شرق و میانه و صغیر به آن زبان متکلم باشد،یعنی زبان رسمی دویست پنچاه ملیون مردم هفت و هشت کشور.در این موضوع واقعا جای زبان شناسان و جامعه شناسان خالی است. از ابو علی سینا عالم تا این اواخر مرحوم علامه مفسر المیزان زبان فارسی را توان تفگرشان ندیده اند و به زبان عربی آثارشان به ما رسیده.کسی نیست به این یار شاطر پارسی گوی بگوید که همین زبان فارسی نقل قهوه خانه می توان باشد که هست و الا با فلسفه و دیالکتیک بیگانه است،به همان دلیل که عقد نامه مادرشان و قباله منزل پدری شان هشتاد در صد اش لغات عربی را داراست.تمامی نوشته های باز مانده از پیمان نامه زمام داران گرفته، تا احکام ولایتی دربار ها همه پر از لغات عربی است و همان دیوان های شعراء تا همین اواخر .
ناصر پور پیرار خوب یقه این ایران و پهلوی شناسان را گرفته در حقیت حالی برای این گونه افراد گذاشته،باز نمی دانم نظر آن تلوزیون پارس نشین یعنی آقای مشیری در باره معشوق های حافظ چه می تواند باشد،ولی ندیده می دانم هر دو نظر شان در باره زبان تورکی یکی است چون شاهد شان کسروی است.
و اما آن چند ده در اردبیل،اینکه چند ده نیست و یک ده است که در اطراف خلخال است به نام هرزند، و از همین ده هم در دوران پهلوی اول عده را گوچ داده اند به طرف شهر مرند ، در قصبه ای بنام گلین قیه اسکان داده شده،ظاهرا به خاطر دعوا های قبیله ای که در هرزند رخ داده بوده،و به گویشی صحبت می کرده اند که نه زبان پهلوی باستانی بلکه مثل چند گویشی که در اطراف و اکناف ایران بزرگ هستند.مثل زبان های مرغی و زرگری خودمان،که عقلای قوم گرفته اند که این همان زبان پارسی پهلوی است.
اگر در زمان رضا شاه ،آلمانی های یهودی و اتریشی تبار آقای سعید نفیسی و فروغی و تقی زاده وقاسم غنی و... را پیدا و ایران شناسی دوران باستان را یادشان نداده بودند و چندین ده جلد ایرانیت مجعول نه ساخته بودند،شاید حالا یار شاطری نبود که ایران پهلوی باستان تدریس کند.
مثل اینکه در این سرزمین پهناور غیر پارس کسی نمی زیسته.
حتی فروغی تا آنجائی رفت که در گلستان و بوستان سعدی اشعاری که سعدی به زبان و لهجه مادری نوشته بود به کلی چون سر در نیاورده ، از نسخه هایش کم کرد و به طور کلی پاک.
زبان هویت یک قوم است ،اگر پهلوی اول و دوم می خواستند محو کنند که نتوانستند،و غافل از علومی بودند که بعد ها آمد و یک به یک قاره ها را و ممالک و تمامی ملت ها را به هم شناسند،و تورک آذربایجانی در همین پشت سرش عراق کرکوک را شناخت که به تورکی تکلم می کنند،و هم چنین استانی به بزرگی ایران در چین را که به تورکی ایغور ،که این اواخر گشتاری شد از مسلمان های شان.
کاش اعتراضی می شد که نشد