شمس من و خدای من

من به شمس ام ؛ ای بسا راه ام زیاد، چون همه تبریزیان،
گرد راهش سرمه اند.

ما همه چشم انتظار مقدمش،او در هوای حضرت مولای خویش،
کی رسد نوبت بما.

جضرت عشق اش همی مولای روم،ما اسیران الفت اش مانیم به ظن،
کی شود در ظن ما عم الیقین.

ناقه چون در قونیه،بر مسکن مولا رسید،هلهله در کوچه ها پیچید،
ما به تبریز در عجب.

حکمت اشراق حق را؛ شمس تبریز در خدمت حضرت مولا بدید،
آشکارش هم شود برما نهان.

سال های را سه پنچ حضرت مولا ،به شمس ما حکمت اشراق داد،
ما به روز حکمت شویم؟

باز آیید ،کوجه های شهر تبریز را آیین زدیم و با گلابی شسته ایم،
بی تو اشراق را چون کنبم؟.

ما در وجودش متحفیم؛ او در وجود ما مضطرب ؛کی گردد مجال،
شمس ما منعم تبریز شو.

حسن- اسگوئی

عم الیقین = عربی است برادر یقین
متحف= تحفه
منعم= انعام دهنده
ناقه = شتر ماده که بزرگان ناقه سواره بودند و مخصوصا عروس ها
علی شیر نوائی ( ناقه در گل نشیند) در شعر زیبائی برای محمل لیلی گفته بود

  • Sohila Ghanbari در سماع آمده است /از خبر آمدنت/خانه غزل خوان شده/ از زمزمه در زدنت
  • Hassan Oskouei یاشار داوودی و ساوالان تبریز؛ بالاخره سهیلا قنبری Sohila Ghanbari عزیز مان شاعره مهربان رنگ و بوم و وب نوشته های تنهائی،اگر شما ها هم نمی بودید ما کجا این صفحه اجتماعی کجا. این شما هارا در زندگی دیدم و مرا خوش آمد از خوش نوشته هایتان بس است از خدادیگر چه می خواستم ؛کاش همین الان کتابتی بود از دوستان هم عصر حافظ و سعدی نقل می کرد که حضرت اش چگونه زیست ؛حال من در نوشته های خصوصی ام برای اینده گان ام خواهم نوشت از سهیلای عاشق شعر و قلم و یاشار و ساوالان و از ذکییه ذولفقاری که چه سان هم دیگر را پیدا کردیم و ما شدیم. یگذار برای تنها دوکلمه ای از یک دوست تنها 89 لایک باشد. من هیچ وقت نگران آن لایک نازدن ها نبودم من همیشه به داشتن دوستان نویسنده ای مثل سهیلا قنبری و ذولفقاری عزیز که قلم اشان چون دّر درخشان در کامنت هایشان مرا یادکردند بسنده می کنم که کسان مان در اینده افتخار کنند که بابا ما هم عصر سهیلا قنبری شاعر توانای ادب فارس و ذولفقاری نویسنده و فعال ادبی زبان مادر اش بوده. درود به همه کسانی که به نوشته ام منت گذاشته و تنها خوانده اند و این افتخار من حقیر است.


  •  کؤنلومده،عزیزیم،نه قدر ایستر ایسن قال،
    بیر یانه تلسمه هله،جان منده ایکن قال.

    گلزاره نظر سال،نئجه گؤر گول‌لر آچیلمیش،
    اترینله شرفلندی سنین باغ و چمن،قال.


    بیر شانه چکیب زولفونه دیوانه‌لرین ییخ،
    دوشسون نه روا‌دیر کی،آرامیزدا چئتن قال.

    اولدوزلارا آی،باخ یئنه هوس اونوندئن آچیب سؤز،
    ائی گؤزلری نرگیز،اوزو آل،قؤنچه دهان،قال.

    کؤکسوم‌دکی داغ‌لاری گؤروب قورخویا دوشمه،
    اوولاق یئری‌دیر غمزنه،گل گئتمه همن،قال.

    ظن ائیله قول ونام سنین،اؤز کؤینییم،ائی گل،
    قوربان سنه مین پیرهن ایله بو بدن،قال.

    گل" بیزبان" ی ائیلمه سن‌سیزلییه دوچار،
    هر کیم دیلیر گئتمیی،گئتسین،تکی سن قال

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد