دلم برای پدر تنگ شده

در امتداد شب، فریاد بود، و حاصل که

با تو بیگانه بودم سال ها

و چه زیبا گفتی

لاله گوش و گونه ات، سرخ است از بازی های کودگانه ات و رنجش پدر

عمری به سر همه محتاط بودم ،به دغل

و تو می توانی مرا ترسو خطاب کنی

و تو می توانی مرا هر آنچه می خواهی خطاب کنی

و در صمیمی بودنم هرگز ، تردید نکن

در ماهور می خواند آن آوازه خوان موغام

(گدی سن گد بهانه سیز گد)

کسی از تو نخواهد رنجید

پدر را باک نیست

ذره ذره تمامی سال های قناعت را به دست صراّف دادن ،

نمی تواند فدا کاری باشد.

می فهمم.

ولی آنچه که نمی فهمم ، خشم توست به گذشته مان.

من سر در آغوش سهراب داشتم ،

به شلاق سفسطه بیرحمانه بیدار شدم

هان این منم ملول

از کودکی که مهر پدر را زیبا ندید و خشمی به یاد دارد

پدر راهی به زاویه پلک های من دارد، در خواب

و مرا به پهنای گونه اشگی است .

دلم برای پدر تنگ شده.

نتیجه اخلاقی

اگر یک کشور اورپائی تا این حد برای پیش برد ورزش بانوان حاضر است روحیه تساهل و تعامل داشته باشد برای اقتصادش بیش این حرف ها مایه می گذارد و حتی هولو کاست اش را نفی می کند آقای احمدی نژاد حق دارد پافشاری کند. این جماعت تاجر مسلک را -حاکمان ایران خوب شناخته دست مریزاد.در این وسط یک عده خوش بین نمی تواند حرفی داشته باشد . چه کار باید می کرد دور دور اقتصاد است . هی بگوید امپریالیسم سرمایه داری دیگر به قرن گذشته تعلق دارد

187923.jpg

از محمد حقوقی است

3) گریز

و دیگر بر این خاک
چه می‌توان کاشت

                                                                                                  
چه می‌توان برداشت.

خاک¹‌راه بی‌آب
داغ¸‌گاه بی‌آتش
خاکستر بی‌ققنوس
در بیابان بی‌دانش
بی‌چرا
بی‌گلّه
بی درآ
بی‌سحر
بی‌خروس
آی ... آی ...!
"آذر برزین!"
زین‌ام کو!؟
"آذر گُشَسب"
اسبم کجاست؟!
********