(ما ایرانیان به طرز ناامید کنندهای از آداب گفتگو دور ماندهایم و حتی اگر در مقام تئوری هزاران استدلال در مزیت تکثر و تنوع و مدارا و پرهیز از مطلق اندیشی ارائه کنیم، در رفتارمان طاقت تحمل دگر بودن دیگران را نداریم.
واقعا معلوم است که ما از دنیا چه میخواهیم؟
بزرگی شکنجه شده در زندانهای حکومت پهلوی میگفت ما در دوران انقلاب در باره شاه بسیار بیتقوایی کردیم. .
. جنایاتی به او نسبت دادیم که بسیاری را مرتکب نشده بود و سیاستهایی را نفی کردیم که همه آنها مضر نبودند.)
خوش- جمعی که زید آبادی ها را دارد. حیف واقعا.... دستی به دامنش به غیر مقالات جنابش نداریم. کاش عمری دوباره ام بود و در محضر بزرگانی چون او درس آدمیت می خواندیم. اگر اورپا و غرب انتهای سیاه قرن های وسطی به اندیشمندانی رسیدند که حال فخر مجامع دانشگاهی است . چگونه است ما صدها زید ابادی را نداشته باشیم ..اگر بودندُ حال و روز مان حتما بهتر می شد.زمانی در تمام زوایای ذهن - گفتار و نوشتار جناب آل احمد بود و بعد ها در سعه صدر دیدیم زیاد در جاده اغراق است و بعد به بزرگی چون شریعتی رسیدیم که مجال اندیشه غیر نیافتیم و حاصل اینکه دوباره باید آل احمد و شریعتی جنابشان را باز خوانی کنیم. و جوان امروزی را فرصت خواندن کم است . گوئی جهان را واقعا در چند روز آفریده - خدای مان.عجله در حاصلش داریم