: ۱۴۸۱۶ |
| تعداد بازدید: ۱۶۸۶ |
محزون دا او نازلی گیشیلردن بیریسیدی
ذوقینده غزل ، سان کی غزالین سورسیدی
من یاغ دریسی تک اونی اول دولو گوردوم
صوندا یاغی سوز میشدی، قالال بیر دریسیدی
محزون بیر آوج توپراغیدی دوست آیاغیندا
فرق ایلمیوب بو اولوسی، اودیریسیدی
شاعر دئدیگون دریادا مرواریده بنزر
مرواری چوخی ریزدی محزون ایریسیدی
شهریار به یاد دوست دیرین خود شعری سروده بود و من عصری داشتم در این گرمای مرداد جهت فرار از خود دیوانش را ورق می زدم که در نهایت یه این شعر زیبا برخوردم خواستم تورکی بنویسم ولی سر ذوق نبودم آخر نوشتن آنهم تورکی ذوق می خواهد چون شعر است این زبان و زیبائی دوچندان است یاد هر دو گرامی باد
چندی ایست طناز شهرمان، از یک طرف و داریوش خان کبیر از هر طرف، و درخشنده سرزمین امحا شده آینده ، از این طرف ،در نوشته هایشان و در قکر و ایده و اصولا در نقد هایشان کیهانی فکر می کنند و البته از اولش هم همین قدی بودند، منتها قباهت از ما کوتاه دیواری هاست که کسی را آنقدر که خودش ادعا می کند نمی شناسیم و یا اصلا دوست نداریم که بشناسیم .
دلم می خواهد جوانان ما آنقدر کم حوصله نبودند و تاریخ دهه اول انقلاب مان را جستجو و کنکاش می کردند و بعض اصلاحیون که کاسه داغ تر شده اند را می شناختند ،که در همان چهار چوپ فکری تنفس می کنند.اگر چه در آنسوی آب ها باشند و ادای تبعیدی ها را در بیاورند.ولی افسون که دیگر مردم ما آن قدر ها در معیشت تنگناهای موجود خود مانده اند که مجالی و حوصله ای نمانده است
اگر شخصیت های فهیمی مثل حسن عبدی با تلاش شبانه روزی و همت خود، ما و سرزمین ما را دوباره می شناسند و سعی در اعتلای فکری جامعه تلاش می کنند و سایر اشخاص نیز به هم چنین ، دلیل نمی شود ما همه این متفکرین ژورنالیست را کیهانی نخوانیم ، هر یک در دورن زره ای از کیهان اند ، و تنها آدرس را عوضی می دهند