باز هم برای امپریالیست ها

 دوستی داشتیم آن قدیم ها،که برای مان خیلی عزیز بود و مخصوصا که وقتی مفاهیم پیچیده را به زبان ساده برای دیگران تعریف می کرد . و همیشه خدا هم یک کتابی دستش بود و در فرصتی مناصب می خواند و ما هم پی درس و مشق مان بودیم و گاه گداری هم مشکل درسی مان را هم با همان سادگی رفع و رجوع می کرد و مخصوصا درسی داشتیم به نام هندسه فضائی که در سال های آخر دبیرستان برایمان بود و خیلی هم سخت و فراست و هوشی می خواست برای درکش. فکر می کنم به خاطر همان سخت و درک فهمی اش بود که از سیستم آموزشی حذف شد. 

سر مطب اینکه روزی یکی گفت گم یعنی خدا و نیست هم که معلوم است نیست" خدا نیست" و دم یعنی باسن و کراسی یعنی آزادی " دمکراسی" بدون لباس و از این حرف ها. همان رمال مار کشیده بر دیوار. 

و شاید هم در این نوع بحث ها بود که دوستمان وارد می شد و به طور ساده و سیستماتیک بعض مفاهیم غربی و فلسفی را معنی می کرد و ما هم عینهو پای درس اش.  

یک هم برایمان از دمکراسی گفت که مثل مقررات راهنمائی و رانندگی است و تمام، اگر نباشد همه در عذابیم و علیم

نمی دانستیم این همه اشراف را به درس و مشق و حتی دورس خارج از درس را از کی و نزد چه کسی یاد می گرفت. 

گو اینکه با هم هم سن و سال بودیم ولی همیشه یک سر و گردن ناخواسته از همه عاقل تر و پخته تر به مظر می رسید ، اصلا مثل سایر دانش آموز ها نبود ، چیز دیگری بود و تنها ورزشی هم که دوست داشت همان دو میدانی بود که صبح ها دور مدرسه بزرگ مان می دوید و نیم و یا حتی ربع ساعتی، بعد اش هم در همان روشوئی که داشتیم خودش را تمیز و مرتب می شست . 

و سر کلاس آماده و قبراق. 

دادگاه مرحوم گلسرخی و دانشیان پیش آمد و سر شب چیز های گفته شد و ما هم جوان که آن حرف ها جرقه ای در خرمن و هزاران سئوال بی جواب. 

بعض بچه ها صبح زود دور سنگ چین سیاست ،رفیقمان را گرفتند که امپریالیست چیست و یعنی چه. 

نزدیک به چهل دهه از آن جواب می گذرد و معنی امپریالیست مثل روغنی و کرمی که تا به دست و صورت می مالی جذب پوست می شود، برایم ملکه ذهن شد. 

"امپریالیست ها کشور های هستند که صبح وقتی کرکره مغازه شان را بالا می زنند در فکر منافع خود و ملت های خود در کشور های صاحب منابع طبیعی کودتا راه می اندازند و شاه و وزیر عوض می کنند و منابع آن ها را به طریقی به یغما می برند" 

در این روز ها که شمال افریقا و بعض ممالک عربی دست خوش بحران است یاد آن دوست به خیر. 

دیشب در خبر ها بود که بعض حساب های دیکتاتور های سابق را مسدود کردند، سر به ده ها میلیارد است، و برای دست گرمی برای مبارزان شرق لیبی حساب صندوقی باز کرده اند تا کی وصول کنند.برای بشار اسد نامه ای در محکومیت نوشته اند، تا چه پیش آید. 

بن لادن را در صد متری دانشکده نظامی پاکستان گرفتند و جسدش را نیز به دریا انداختند، داستانی است از هزار داستان دروغی دیگر. بیچاره پاکستان از ترس خشم پیروان بن لادن به طور کلی زیرش زد، "من نبودم من نبودم دستم بود". 

معلوم است که بن لادن چندی است که زیر نظر امنیتی پاکستان در حصر خانکی بود و آخرش هم از دست این مهمان گرانقدر راحت شد و یک آن گرا را داد و خود را راحت، تازه باید یک دست مشتلقی هم باید که گرفته باشد. بن لادن را با پول عربستان و کمک نظامی پاکستان و نقشه راه امریکا مدتی راه انداختند و به جان شوروی خرس مسلک انداختند، و بعد ها هم نوبت پاکستان بود که بدوشد امریکا را ، و دوشید و آخرش بن لادن را یابو برش داشت که "ان رجل". 

بیچاره فکر کرده بود که کسی است . دوران قذافی و بن علی تونس و یا این سر جوخه یمن و مبارک ها به سر رسیده و احساس اینکه ممالک محروسه از پدر به به پسر رسد دیگر معنا ندارد. اگر می گویند که دنیا دهکده چهانی است باید نفعش هم چهانی باشد، اگر قرار بر این است که اکتشافات ناسا را بعد مصرف در اختیار دیگران بگذارند باید هم پولش را بدهی، چرا که همین انترنت و ارتباطات و مهواره حاصل زحمات دانشمندان امپریالیست است، نمی شود که از علوم غربی برای اکتشاف نفت بهره ببری و حق بوق هم ندهی، از مهواره های جهانی استفاده بکنی و شنود هم نشوی. زمانی سران تورکیه گفته بودند که اگر خداوند به شما نفت داده برای ما هم آب دجله و فرات ، سدش می کنیم و با قطره چکان می فروشیم و حال کشور های عربی آب آشانیدنی را مجبورند وارد کنند ، مثل کویت. 

وقتی دانشمندان ژاپون صبح تا شب کار می کنند باید هم باید محصولاتش را در خاور میانه آب کند و پول نفت را ببرد،هند برای تولید مرغوب برنج اش شب و روز زحمت کشید عین پاکستان و سایرین هم، آن وقت برای یک شکم سیر باید ما برنجش را هر چند که آلوده سرب باشد و یا مواد شیمیائی دیگر، با منت باید بخریم و بخوریم. معنی ندارد زحمت نکشیم خوش باشیم. 

پول نفت را هر کجا که پنهان کنی، عینهو پنهان کردند سنبل طیب است از دست گربه، پیدایش می کنند و ازت می گیرند. 

و تازه گی ها هم مد روز شده فلان کشور را به خاطر حقوق بشر محکوم و تحریم می کنند و قیمت مورد معامله را مجبور می کنندبه دو یا سه برابر قیمت اش بخری و تازه عناصر داخلی ات هم از این معامله ها چیزی گیرشان می آید و بدشان هم نمی اید از این تحریم ها، بعد تو مقابل تلویزیون به مردم ات می گوئی که نمی توانند چون دورشان میزنیم. تازه نمی فهمی که این دور زدن ها مثل سیاه بازی های لاله زاری قدیم خودمان است. 

خلاصه امروز یاد یاد دوران دوست دبیرستانی ام افتادم که برایمان امپریالیست ها را معنا کرد و اینکه چرا سران بعض کشور ها دوست دوران دبیرستانی نداشته اند. 

احتمالا حماسی ها فهمیدند که باد به کدام طرف است و با برادرانشان دوباره باهم شدند،و اردنی ها و تورک ها و بعض دیگر چهان سومی ها هم، مگر می شود همیشه سر در برف کرد. 

در حقیقت از وقتی که دیگر شوروی وجود ندارد باید می فهمیدند که دوران دو قطبی بودن ها سر آمده. 

با هند و چین کمونیست دیگر چهانی دو قطبی نخواهد شد، نظری دیگر باید کرد.

در سایت منسوب به محسن رضائی

حیفم آمد که با اجازه سایت تابناک این مقاله را کپی نکرده و عینا در وب خود نقل نکنم، هر آنچه هست آغاز یک سری سئوال و اندیشه است و سر آغازی است یر تحولات سوزیه که در رسانه های داخلی کمتر اشاره میشود. 

 

 

سید عباس صالحی در خبرانلاین نوشت:

از حوادث سوریه در رسانه‌های رسمی و دیپلماسی ایران، با سکوت و گاه جانبداری از رژیم سوری عبور شده است. در شرایطی که مواضع مراکز یاد شده در ارتباط با رخدادهای مشابه در تونس، مصر، یمن، لیبی، اردن و... با مواضع همدلانه و حامیانه است و با عناوینی چون بیداری اسلامی منطقه و یا تعبیراتی مشابه مورد تمجید و حمایت قرار می‌گیرد.

این نوشتار می‌کوشد که دو دیدگاه را در باب وقایع سوریه بازخوانی و دلایل مصرح و پنهان هر یک را بازیابی کند. از این رو، بدون آن که قضاوتی ارائه شود، خوانندگان این نگاشته، با دو گروه از ادله و شواهد مواجه می‌شوند. برای آن‌که سخن یک‌طرفه دنبال نشود، دلائل هر دو منطق پایاپای به پیش می‌رود.


1)

موافقان رژیم سوری: اکثریت جامعه سوری، مدافع رژیم اسد هستند و معترضان، جمعیت اندکی هستند که از چند درصد جمعیت سوریه تجاوز نمی‌کنند. بنابراین نمی‌توان حوادث سوریه را با وقایع مصر، لیبی، یمن، تونس، بحرین و... تشبیه کرد.

مخالفان رژیم سوری: در حوادث اخیر سوریه، تعداد قابل توجهی از مردمان معترض کشته شده‌اند. رقم کشته شدگان به چند صد تن می‌رسد. این ارقام، در حوادث مصر، یمن و...نیز بی‌سایقه است. بنابراین، حجم کشتار در سوریه، قساوت و دد منشی رژیم حاکم را می‌نمایاند.


2)

موافقان رژیم سوری: رژیم صهیونیستی پشت صحنه حوادث سوریه است. سوریه، سپر اصلی مقاومت در برابر خط سازش با اسرائیل است و در نتیجه کینه اسرائیل را نسبت به خود بهمراه دارد. همچنین حمایت سوریه از جریان‌های مقاومت ضد اسرائیل حزب ا... و حماس، کینه مضاعفی را در رژیم اسرائیل نسبت به رژیم اسد (پدر و پسر) ایجاد کرده است. بنابراین، اسرائیل از دیرباز در تدارک آن بوده و هست که از این رژیم اسرائیل ستیز انتقام بگیرد و اکنون در شرایط جدید منطقه‌ای، فرصت مناسبی را برای خود یافته است.

مخالفان رژیم سوری: رژیم اسد، با سرکوب و وحشت ادامه حیات یافته است، در سرکوبی شهر حما در فوریه 1982 (بهمن 1360)،‌ حافظ اسد دستور داد که شهر معترض، بشدت سرکوب شود و از هوا و زمین به آن حمله شد، به گونه‌ی که هزاران نفر در آن شهر (که گاه تا 30 هزار نفر گفته‌اند) در آن شهر کشته شدند. روش خشونت و سرکوب، شیوه حکومت فعلی سوری است.


3)

موافقان رژیم سوری: جریان سلفی- وهابی پشت صحنه دیگری برای حوادث سوریه است. وهابیان و سلفیان، رژیم اسد را منتسب به علویان سوریه می‌دانند. (علویان طائفه‌ای از سوریه‌اند که زیر شاخه‌ای از شیعه تلقی می‌شوند) و لذا با آن سرستیز و ناسازگاری دارند.

مخالفان رژیم سوری: اعتراضات در شهرهای مختلف سوریه گسترده است. در درعا، دمشق، حلب، حمص، لاذقیه، قامشلی، عامودا، ادلب و... در این میان سرکوب رژیم بویژه در شهر درعا -که در اعتراضات پیشتاز بود و مخالفت‌ها، گستره بیشتری هم داشت و دارد- فضای امنیتی و سرکوب شدیدتر است. قطع آب، برق، تلفن و... در این شهر (و برخی از مناطق دیگر) رخ داد. برخورد با بازداشت شدگان، اسف بار است و در سرکوب، حتی مناطق مقدس و محترم مورد حرمت قرار نمی‌گیرند. به عنوان نمونه تیراندازی و کشتار مردم در مساجد و... اتفاق می‌افتد. این شرایط، موجب شده است که حتی صدها نفر از اعضای حزب بعثت سوری و برخی از نمایندگان از پارلمان سوریه استعفا دهند.


4)

موافقان رژیم سوری: حوادث اخیر سوریه، نسخه دوم فتنه 1388 در ایران است. پاره‌ای از حوادث مشکوک در این اتفاقات است که به گونه‌ای به نظر می‌رسد که می خواهند پایه‌های مشروعیت حکومت سوریه را متزلزل سازند.

مخالفان رژیم سوری: رژیم سوریه، در برخورد با شهروندان خویش ستم‌گرانه برخورد داشته است. در برخور با کردهای سوریه، که در شمال شرقی و شمال سوریه زندگی می‌کنند، سیاست خشنی را تعقیب کرده و می‌کند. به عنوان نمونه از سال 1962، صدها هزار کرد از کارت شناسایی ملی (ID) محرومند که برای ضروری‌ترین و ابتدایی‌ترین و حیاتی‌ترین نیازهای خود به آن نیازمندند.


5)

موافقان رژیم سوری: جریان ضد سوری لبنان (مانند حزب المستقبل حریری و...) به دنبال تلافی شکست‌ها و یا ناکامی‌هایشان در لبنان‌اند، از این رو بخشی از تحریکات پشت پرده، توسط جریان‌های لبنانی ضد سوری اتفاق می‌افتد.

مخالفان رژیم سوری: رژیم سوری در آغاز با کودتا سرکار آمد. در کودتای فوریه 1966، با کودتای صالح جدید، نورالدین اتاسی، حافظ اسد و... کسانی مانند میشل عفلق، صلاح الدین بیطار، پنرال حافظ و... کنار گذاشته شدند و سپس در اختلاف درونی گروه جدید حاکم، با کودتای 1970 حافظ اسد، دکتر اتاسی و... کنار گذاشته شد و حافظ اسد، دبیر کل حزب بعث و در 1971 رئیس جمهور سوریه شد. بنابراین حکومت سوری برخاسته از کودتاست و پس از آن هم، در انتخابات فرمایشی و بی‌رقیب، ریاست جمهوری حافظ اسد و فرزندش بشار اسد تداوم یافته است. بنابراین نه بنیاد رژیم و نه تداوم آن، از مشروعیت برخوردار نیست.


6)

موافقان رژیم سوری: رژیم سوریه (حافظ اسد و فرزندش) فرصتی را برای شیعیان در سوریه فراهم کردند. اقلیت شیعه در سوریه، در دوره‌های طولانی و ممتد، تحت فشار اکثریت متعصب قرار داشتند و از محرومیت‌های فراوان رنج بردند. اکنون علویان سوریه و نیز شیعیان غیر علوی، در فضای امن قرار دارند، به تاسیس و عمران مساجد خود می‌پردازند، در احیای شعائر خود آزادند، حوزه‌های علمیه دینی آنان دائر است، تالیفات و آثار علمی آنان اجازه چاپ و نشر و توزیع دارند، محافل علمی- فرهنگی جدی و گسترده برگزار می‌کنند، حدود 140 نماز جمعه شیعی در سوریه برگزار می‌شود، مزارات شیعی و منتسب به اهل بیت (ع) در سوریه پر زرق و برق اند (زینبیه، حضرت رقیه و...)

مخالفان رژیم سوری: رژیم سوری رژیم بعثی است و حزب حاکم در سوریه، حزب بعث است. این حزب توسط میشل عفلق در 1940م در سوریه تاسیس شد. و به مرور دو شاخه اصلی و مقتدر یافت که هر دو به حکومت و قدرت دست یافتند. شاخه سوری آن، از 1963 در سوریه قدرتمند است. گرچه بنیانگذار و تئوریسین حزب (میشل عفلق) بعدها مطرود وارثان خود شد، اما همچنان ایدئولوژی حزب بعث (که در اساسنامه آن حزب خود را می‌نمایاند) بر حزب بعث سوری حکمفرماست. شاخه دیگر حزب بعث، در عراق با ریاست جمهوری حسن البکر و سپس صدام حسین قدرت و حاکمیت یافت، این دو شاخه، گرچه رقابت‌ها و ستیزهای پیوسته‌ای داشتند، اما اجمالا در جان‌مایه فکری حزب بعث یعنی ناسیونالیسم افراطی عربی اشتراک نظر داشتند. بنابراین، بایستی رژیم سوریه را رژیمی با افکار و آراء بعثی دانست و با مشخصه‌های آن به تحلیل فکری- رفتاری آن پرداخت.


7)

موافقان رژیم سوری: سوریه در جنگ هشت ساله عراق و ایران، حمایت‌های گوناگونی از ایران داشت. خط لوله نفت عراق- مدیترانه را که از خاک سوریه می‌گذشت و روزانه 500 هزار بشکه نفت را منتقل می‌کرد، مسدود کرد و در نتیجه به کاهش درآمدهای نفتی رژیم صدام در آن مقطع کمک کرد، موشک های اسکادB را به ایران فروخت و تحویل داد که در پاسخ جنگ موشکی عراق بسیار موثر بود، (در سال‌های پایانی جنگ)، در طول جنگ که تقریبا تمامی کشورهای عربی بویژه کشورهای عربی منطقه همراه با رژیم صدام بودند، سوریه از کشورهایی بود که در مجامع رسمی بین‌المللی و عربی، به دفاع از ایران می‌پرداخت و تلاش می‌کرد که خصومت کشورهای عربی را نسبت به ایران کاهش دهد و مواضع آنان را ملایم‌تر کند. بدین گونه، سوریه با مجموعه کمک‌های دیپلماسی، نظامی، لجستیکی و... به ایران در طول جنگ تحمیلی، از معدود کشورهایی بود که در کنار ایران قرار داشت. بنابراین نباید این دوره حساس حمایتی را نادیده گرفت و قدرناشناسی داشت.

مخالفان رژیم سوری: رژیم سوریه، رژیم سکولار و لائیک است و نسبت به مقررات اسلامی، بی‌توجه است. به عنوان نمونه می‌توان به این خبر توجه کرد که این رژیم، پس از اعتراضات اخیر در 7 آوریل 2011 ممنوعیت حجاب را برای معلمان سوریه لغو کرد! اگر بحث آزادی حجاب در کشورهایی مثل فرانسه و... به عنوان مسئله مهم برای اسلام‌گرایان و مسلمانان مطرح است، در کشور مسلمان سوریه تا یک ماه پیش، چونان ممنوعیتی برقرار بوده است! آزادی فسق و فجور و فحشا و... در سوریه نیز نیاز به اثبات ندارد. در مجموع، سوریه با قوانین اسلامی، مدیریت و اداره نمی‌شود. این نکته، یکی از مهم‌ترین دلایل تقابل اسلام‌گرایان سوریه چونان اخوان المسلمین و... با رژیم سوریه است.


8)

موافقان رژیم سوری: سوریه در چهل سال گذشته، بویژه در دهه اخیر، رشد اقتصادی مطلوبی را داشته است و چشم انداز مطلوب اقتصادی در فرادید آن است. به عنوان نمونه، برخی از آمارها چنین است:
* رشد گردشگری سوریه، قابل ملاحظه است. در سال 2010، با افزایش 40 درصد توریست، مبلغ 8 میلیارد و سیصد میلیون درآمد داشته است. این آمار رشد 40 درصدی گردشگر را نسبت به سال قبل نشان می‌دهد و سوریه برای ارتقای سهم توریسم در منابع درآمدی خود، برنامه‌ریزی‌های جدی دارد.
* نرخ رشد تولید نا خالص داخلی سوریه، 4 درصد است.
* رشد 24 درصدی تولید گاز در سوریه در سال 2010
* و...

مخالفان رژیم سوری: رژیم سوری، 40 سال است که توسط خاندان اسد و به شکل شبه موروثی اداره می‌شود. گرچه نام جمهوری دارد، اما شبه سلطنتی مدیریت می‌شود. تلاشی که مبارک و قذافی برای به ریاست جهوری رساندن فرزندانشان داشتند، توسط حافظ اسد عملی شده است.


9)

موافقان رژیم سوری: بشار اسد، در قیاس با حکمرانان موجود عرب، به دنبال اصلاحات اجتماعی بوده است و تحصیلات چشم پزشکی از دمشق و لندن دارد و در میان حکمرانان موجود عرب، از امتیاز علمی بالاتری برخوردار است، هم چنین او از آغاز ریاست جمهوری (2000م) تلاش ورزیده است که روند اصلاحات اجتماعی را پیگیری کند (هر چند موانع و کندی‌هایی در مسیر اصلاحات بوده است.)

مخالفان رژیم سوری: آزادی‌های اجتماعی درسوریه به شدت سرکوب شده است. قانون وضعیت فوق‌العاده در سوریه از سال 1963 تا کنون (قبل از حوادث اخیر) پا بر جا بود و سوریه رکورددار کشورهایی است که از وضعیت فوق‌العاده برخوردار بودند (تقریباً 50 سال) برابر با قانون یاد شده، نکات زیر برای رژیم سوریه مجازند: کنترل نامه‌ها، روزنامه‌ها، مجلات، تالیفات و وسایل ارتباط جمعی قبل از انتشار، تخلیه برخی مناطق و جداسازی آن‌ها، ضبط هر نوع اموال منقول و اعمال کنترل بر شرکت‌ها و موسسات، بازداشت افراد مشکوک، حق تشکیل دادگاه‌های فوق‌العاده و...


10)

موافقان رژیم سوری: سوریه از قومیت‌ها و مذاهب گوناگون تشکیل شده است. اکثریت نسبی عرب سنی اما اقلیت‌های متنفذ کرد، علویان، دروزی‌ها، مسیحیان و... . اتفاقات سیاسی در سوریه می‌تواند بحرانی شبیه بحران یوگسلاوی را پدید آورد و به جنگ‌های قومی - طائفی دامن زند. بنابراین وحدت ارضی و امنیت موجود در رژیم سوری را نباید به راحتی از دست داد زیرا در غیر این صورت منطقه خاورمیانه چشم‌انداز غیر روشنی را خواهد داشت و بیشترین بهره‌برداری را از آن، رژیم صهیونیستی خواهد داشت.

مخالفان رژیم سوری: معترضان حکوت اسد، از فساد حکومتی- اداری سخن می‌گویند و اسناد و شواهد گوناگون در این زمینه ارائه می‌کنند. سازمان بین‌المللی شفافیت، رتبه فساد سوریه را با شاخص 138 ذکر می‌کند. در حالی که کشورهای عربی دیگر با شاخص‌هایی پائین‌ترند. از جمله: قطر با شاخص 32، امارات با شاخص 34، عمان و اردن با شاخص 53، کویت با شاخص 60، عربستان سعودی با شاخص 79، لبنان با شاخص 99 و حتی یمن و لیبی با شاخص 131.

 

×××


البته نکات ده‌گانه فوق، تنها ادله طرفین نیست. همچنین یکایک آن در یک کفه از قدرت استدلال و وزانت برهان نیستند؛ اما در مجموع شاید این مجموعه بتواند تصویری واقع‌بینانه‌تر را در حمایت و یا مخالفت ایجاد کند. به نظر می‌رسد که راه دیپلماسی و رسانه ایران در قبال حوادث سوریه، سکوت مطلق نیست بلکه بایستی با مجال‌آفرینی‌های مثبت، امکان راه‌یابی به مسیر درست در موضع‌گیری سیاسی - رسانه‌ای را جست‌وجو کرد. چه این که نباید منافع ملی و مسؤولیت اخلاقی - دینی را در هاله‌ای از مبهمات وتقدیرات وانهاد.

کاسه چه کنم

خدا بیامرزد مرحوم دهداری را که درد فوتبال ما را بعد انقلاب درک کرد و لومپنیزیم این بازی زیبای بومی شده ما را خوش نیامد و ازمقابل جایگاه فحش ناموس شنید و دق کرد. گفتم بومی شده یاد کته و پلو پز ساخت ژاپون یادم آمد، این چشم بادامی های تیز بین و هوشیار تا دیدند ایرانی جماعت کته پلو را دوست دارد بیکار ننشست و پلوپز ای را ساخت تا خانواده ایرانی کته را هم به سبک خودش بخورد،حال روایت دوباره ماست با این فوتبالیست های که این بازی را بومی کرده اند، یقه داور را جر می دهند و فحش و زبان کوچه برلین و پا رکابی های زخمت کش را عجین این بازی کرده اند.می گویند اقای احمدی نژاد جرات های زیادی بکار برده و من هم می فهمم ، یک دستی بالا ببرد به داد این میلیارد های پول بی زبان را از دست های مدیران دولتی فوتبال بگیرد و به فوتبال آموزشگاه ها و محلات برسد.یازده جوان گردن گلفت و قل چماق بعلاوه یک گروه به عنوان مدیران ریز و گوتاه قد یک سالی را با پول بیوه زنان و یتیمان به پایان می برند و تازه دو قورت نیم شان هم باقی است. 

تازه آخر فصل است و بده و بستان های به عنوان گل در هر بازی مثل نقل و نبات رد و بدل می شود، گافی است دم یکی از این لومپن ها را ببینی و تعداد گل های زده را جبران کنی، که انشاالله ی می گویند که اول لیک آینده جبران خواهند کرد،یعنی وعده سر خرمن که از نقد ، نقدتر است. 

می ماند این تماشاگران هیجان زده و فوتبال زده و در نهایت کل بازنده این بازی های بومی شده آقایان میلیارد شده از سهم نفت و ضعف سیستم مالی اداری کشور. 

من دامن آقا احمدی نژاد را می گیرم که آقا شما ما را به انژی هسته ای بومی شده رساندید شما مارا از دست بنزین صد تومنی راهانیدید (دو استکان چای این داش غلام قهوه چی ما از یک لیتر بنزین وارداتی و تولیدی گران تر بود) و هم از دست نان خشک خر را هم راحت شدیم که خدایش وقتی بار یک وانت نان خشک را می دیدم شرمم بیشتر می شد . شاهدش نان خشک و نمکی این دیار که افسانه نیست.

حالا نگویی پاچه خواری می کنم، نه والله  باید بگویم ،من هم به هاله اش شک کردم و هم به آمارش، ولی ندیدن وانت پر نان خشک که خوراک دام میشد و هم ندیدن پول دو استکان چای قهوه خانه محل که گران تر از یک لیتر بنزین راحتم می کند و الان درد فوتبال حرفه ای با پول نفت مرا آزار می دهد، شاید باورتان نباشد حقیر مدتی کم شاهد خاصه خرجی های یک باشگاه دسته سوپر شهر مان را دیده ام  و به نوشته و گفته ام ایمان دارم.آن قدیم ها زمان شاه برای بعضی ها حتی دوساعت توده ای بودن و اندیشه چپ داشتن  کلاس داشت و نماد روشن فکری بود، هی می گفتی بابا من کمونیست نیستم و این شاه و شاه بازی هم  را دوست ندارم مگر به خرج بعضی ها می رفت، حالا هم ضد این بنده خدا بودن هم شده عین سبز ماندن...یا علی