مولنا بهانه شد


ای کاش جوانان ما تارخ را می خواندد وقتی سعدی و حافظ کلمه ای و دیاری به عنوان ایران نمی شناختند و حتی مولای روم از ملک عجم نامی می بردند چگون است که فروغی و قزوینی و دکتر قاسم غنی ایرانی بسازند و به دست فردوسی دهند و برایش هزاره گیرند و تا به آنجا رسند کار که اشعار سعدی به زبان مادری اش را حذف کنند که وقتی فروغی نمی فهمد از دیگران چه انتظار،مثلثات سعدی در دیوان های خطی قدیم حالا هست در بعضی متون چاپ شده دوره پهلوی اول، می ماند اینکه هر غلامی و طایف ای آمده این ملک را به نام خود ثبت کرده و تنها عامل مشترک میان این ها همان ملک عجم بود که بود. تنها جغرافیا سیاسی و تاریخی مان بعد صفویه است که گوئی خط کشی آوردند و مرزی کشیدند،حال از همین ملاّی روم که شروع کنیم از بلغ به قونیه رفت و سکنا گزید،و به قول آن شرق شناس از هر شرقی به پرسی وطن ان کجاست ؟بدون درنگ خواهد گفت جای که در آن متولد شده و پستان مادر به دهن گرفته و خود کلمه مملکت ؛از همین روست.حال برای چه می نویسم ،هان برانی اینکه هنور بر سر مولا جلال الدین رومی بحثی است که اصل چه باشد.نه اینکه قدر می دانید؟از دست ما ها و ظلمی که داشته اند به قونیه رفته.نصق دنیا به زبان فرانسه و یا انگلیسی حرف می زنند همه را که نمی توان پاریسی و لندنی خواند،قاره سیاه به فرانسه و انگلیسی سخن می گویند،و قبایلی در استرا لیا و یا جای دور نه رویم وقتی آمریکای مر گزی و جنوبی اسپانیولی سخن می گویند شاید مادرید را نشناسند.این قدر بر طبل نکوبید ابو علی سینا نه اسم اش فارسی دری است و نه اغلب نوشته هایش. به نوشته اش توچه نمی کنند ،اما به ایرانی بودن اش فخر می فروشند .زبان غالب و علم آن دوره عربی بود و زبان شعر فارسی و زبان گفتاری مردم در جای جای این ملک فرق داشت و لی زبان تورکی زبان قوشون و جنگ،هزار سال تمام کم و بیش تر کان شمال جیحون حکمرانی کردند همه باهم زندگی تفاهم آمیزی داشته اند، تا اینکه از دل همان سپاه سربازی به سرداری رسید مثل تمام دوران های گذشته و از بخت خوش انگلیس هم حامی اش،دیگر یکسان سازی چه معنا داشت تا دل کوه ها و رودخانه ها و حتی شهر ها نام شان عوض می شود.زبان رسمی اداری را فارسی کردند خوب ؟دیگر چه معنا دارد زبان اهالی ده کوره هارا عوض کنید.تحقیر ملتی را به عنوان زبان مادر اش هم نوبر ماست.وقتی امپراطوری عثمانی فرو پاشید بیست و هفت کشور رسمی از دل اش بیرون آمد بدون اینکه به زبان و یا عادات ملتی آسیب رسیده باشد،وقتی شوروی پاشید تمام جمهور های تازه  تاسیس همه زبان خود گرفتند بعضی به لاتین و بعضی به حروف کریل.حالا دیگر خوب به دست دوستان عنوان می شود که فلانی ضد زبان فارسی است نه عزیزان من نه ضد زبانم و نه ضد قوم و قبیله.در بحرین اکثریت شیعه در حاکمیت اقلیت نقشی ندارند ؛خوب به معناست بد است یا خوب .یا مرغ همسایه قاز است در ایران کنونی اکثریت با تورک هاست. بر خورد با زبان و نژاد اصلا به صلاح ما نیست.

اشگ مادر

دلم برای مادرانی می گیرد که نا باورانه شاهد بر باد رفتن آرزو های  جگر گوشه هایشان می مانند،تا بهشت زیر پاهایشان باشد،بهشت مادر زمانی است که بچه هایش به آرزو های دنیوی و معنوئی خلاصه شده در دو کلمه آزاد زیستن و آزاد زندگی کردن برسند،به این درخت آزادی چه قدر باید خون دل به ریزد،از تمام هستی  مادی و  معنوئی گذشته تا دلبندش بعد هیچده سال با مدرک تحصیلی اش برگردد؛ و در آغوش مادر به خاطر همه آنچه که از خود دریغ کرده و به پایش ریخته گریه کند و به گوید" مادر ، پدر هر آنجه که به من دادید در این تکیه کاغذ که اسم اش لیسانس یا دکترا که عنوانی بیش نیست آورده ام به پایتان بریزم ،یعنی بهشت را به شما هدیه کنم" همان عنوانی که خیلی ها با جعل و یا خریدن اش جان کندند و به شغل و مقامی رسیدند و در همین دنیائی فانی جلو ملتی اشگ ریختند که آهای مردم این مدرک را من نه با پول حلال پدر و مادرم بلکه با پول نفتی شما خریدم و الان هم جعلی بود اش را باور ندارم ، شما باور نمی کنید نکنید. من درک م از بهشت این حالات روحانی ایست که خدا وعده اش کرده ،مگر می شود وعده خدا را باور نکرد استغفر الله ،شما زمینی اش بخوانید، حالا کسی تفسیر دیگر دارد مربوط به خوش است که هیچ وقت بنده جسارت نقد عقایدشان را ندارم و هر انچه که باور دارند برای شان مبارک باشد.اما گریه شبانه مادری را فراموش نکنند که خدایش ، شاهد است نمی گذرد از قطره - قطره این اشگ ها؛ترسم سیلی شود این اشگ ها...این مادران خسته از بی دادی را؛ بیش ازاین نرنجانید،نه رنگی از زندگی شادی به صورت مانده و نه سفره ای به اندازه سی سالی که عمری به کار معلمی این قوم بوده اند، جون همه ریالی شد به جیب دانشگاه سازانی که خود بجه در بند دارند ، همان خدائی که همه به حضورش باور داریم فکر نکنم خوش اش آید از این همه بی دادی . آن روز را خدا نیارد که در فراق فرزندتان گریان باشید چون ما بندگان خدا ؛گریه کسی را دوست نداریم حتی آنانی که دوستشان نداشته ایم هیچ وقت.گریه مادر همان گریه یتیمی است که حضرت سر در چا برد و ناله کرد.

Səni göemək nəgözən

نه عشق اولایدی ، نه عاشیق

نه نازلی آفت اولایدی

نه خلق اولایدی ، نه خالیق

نه عشقه حسرت اولایدی

نه درد اولایدی ، نه درمان

نه سور اولایدی ، نه ماتم

نه آشیانه ئیر اوسته

نه باغ فرقت اولایدی

کونول ده نور محبت

گوزیم ده پرده ظولمت

نه نو ر اولایدی نه ظولمت

نه بویله خلقت اولایدی

نه اونجه اویله ساعادت

نه بویله ذیللت اولایدی
--------------------------------------------------------------------
ای کاش نه عشقی وجود داشت و نه عاشقی/ نه دلبر طنازی وجود داشت/ نه خلق و آفرینشی وجود داشت ونه خالق و آفریدگاری/ نه حسرت و سوزی از برای عشق می بود/ نه درد و غمی وجود داشت ونه درمانی از برای این رنج و محنت ها / نه جشنی بود و نه غم و ماتمی/ نه آشیانه و مامنی روی زمین/ و نه داغ هجران و دوری وجود داشت/ در قلبم نور محبت موج می زند/ و چشمانم را پرده ظلمت پوشانیده است/ ای کاش که نه نوری بود و نه ظلمتی/ ونه آفرینش و خلقتی تا به این حد عظیم/ کاش نه چنان سعادتی بود/ و نه چنین ذلتی.

بسته کار فکیرت امیر اوف