روزم به نماز گذشت دیروزم؛
چون آمدنت هم بود نیاز
رفتن ات هم به نیاز
چگونه لحظه-لحظه دیروز را کنم تصویر؛
چون که سیمای تو بود مرا منظور؛ صیرت به چهانی شامل.
آن صحبت فراق ؛آن کردار؛
غم و اوندوه بود در تکرار.
قلب ام هم در شوق؛که می خواست سخن،
گوشم همه کلام جادویت بود؛نخوانده شعرت نقشی بر سنگ.
گفتیم و شنیدیم به هجر؛
نا توان از گفتنی ها بسیار؛
چله ای خواست دلم بی اغیار.
تونماندی ولی،رفتنت باز به هجرت ماند؛شاید
غم از رخ شهریار تبریز بردی به عبرت ماند شاید