ای غایب از نظر،
بمان که در رفتن ات ؛ حاسدان مرا نظر کنند؛
به درد و غم فراق ؛ انیس ام و نظر به سوی تو دارمت؛
مرا امید نزد تو باشد؛ کجا نهان شوی؛ دیده ها هوای رخ ات کنند.
رخ زیبا تو را به حسن صیرت ات ؛ برایم خلقی روایتی کنند؛
من به روایت دیگران به باورم ولی ؛تو خود بیا و حدیث مهربانی ات کنند؛
خسته از زمانه چون شوم ؛چرا که حاسدان نظر کنند.
که گفت حافظ: نظر به هر چشم نباشد و گوهری نباشد به هر بحری؛
بیا غایب از نظر؛علاج نظر کن ؛ کی توان نظر کنم ؛ عاجزم از نظر.
باورم کتاب ذات خداست ؛ که فرمود و گفت "من شر ما خلق"
به" شرّ ماخلق" بشارتی داد و ما را نظر کنند.
که ای شمس ظهاء ؛ بیا و نظر به نظر کنند؛
به امید وصال نباشند حاسدان ؛نظری کن ؛ مرحمتی و هم دعا کنند.
دعای دوست مارا به سوی خدا برد ؛ شمس را نظر کنند.
آیه شریفه " قل اعوذ برب الفلق" و در ادامه جماعتی را از شّر بر حذر می کنند
فرمایش حافظ است " نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گوهر دارد"
حسن - اسگوئی