ضعیف
یم آقا؛ ضعیف، زبان تورکی را در حد خواندن نوشتن می دانیم فکر می کنیم
دیگر تمام؛ نه عزیز من زبان زیبای تورکی زبان فلسفه و دیالکتیک است باید
خواند ؛ باید هر روز نوشت.باید رونامه اش را خواند ونمایش نامه هایش را
پیدا کرد دید ؛ اصلا مهم نیست که کم می دانیم مهم این است که به دنبال
تکملی اش نمی رویم. باز می گویم مهم نیست که کم می دانیم ؛ مهم اینکه کم می
خوانیم همان در سطح خواندن و نوشتن اش می گویم بس
است ؛ شدیم ملا و تمام .نه آقا شب و روز باید از کتابخانه های ممالک دوست و
همسایه آثاری را پیدا کنیم و بخوانیم . کمبود ما در خود بزرگ بینی مان است
؛ فکر می کنیم چون زبان مادری هست و من از اول هم تورک بودم باید همه را
بدانم ؛ نه آقا ما ها تماما در حد خواندن نوشتن درجا می زنیم برای این که
از فلسفه و نمایشنامه و دیالکتیک سر در بیاوریم متون قدیم و جدید را پیدا
کرد و خواند؛اگر فکر می کنی که در زبان تورکی با درک خواندن و نوشتن همه
چیز درست می شود سخت در اشتباه اید چرا که باید در زبان فارسی حالا ملیون
ها نفر فیلسوف بود ؛ که نیست و دریغ از چند صد نفر ، که می توان گفت صاحب
رسم و الخط اند باقی هم مثل ما ها همه در خواندن نوستن اش مانده ایم .دلیلی
ندارد در یک پاگراف موضوع جدی یک روز تمام بحث کنیم که منظور از نوشته چه
بوده ؛ نه چیزی نبوده و تنها چیزی که اتفاق افتاده این است فکر می کنیم
نخوانده ملا شده ایم."کی توان ملا شدن به این راحتی " اگر این چنین بود عرض
کردم که هر کسی ششم ابتدائی را در فارسی تمام می کرد فکر می کرد دیگر چه
نیاز؛ که به خوانم؛ نه آقا نمی تواند بخواند و بفهمد و درک صحیح داشته
باشد ؛ با سواد خواندن و نوشتن؛اگر دوست دارد یم نوشتن را باید دوره
تکمیلی اش را بگذرانیم و این راحت نیست مگر اینکه روزی حد اقل باید چند
ساعتی قلم بزنیم برای خود و دیگران تا یاد بگیریم . چه کسی از یک دیپلمه
زبان فارسی بچه تهرانی انتظار دارد که فلسفه بداند و سخن بزرگان ادبیات اش
را بفهمد؛ برای فهمیدن در فارسی هم باید زحمت کشید که نکشیده ایم به درک
می گویم و می گذریم ولی این کار را بازبان تورکی حق نداریم بکینم ؛ اما اگر
ادعا دوستی با زبان تورکی می خواهیم باید بخوانیم باید از کتاب های موجود
در جامعه های دانشگاهی اش بهره ببریم . استفاده کنیم ؛اگر نمی خواهیم به
دنبال دانستن اش برویم ؛ این امری دیگر است ولی اگر ادعا می کنیم که می
دانیم با این وضع اصلا درست نمی شود و خریدنی هم نیست که از بازار خرید
باید زحمت کشید در زبان تورکی تا فلسفه اش و دیالکتیک اش را فهمید تا چرائی
واژه ها و تک تک نقاط مورد استفاده کلمات را فهمید تا به عمق جمله رفت و
حرف نویسنده را درک کرد و آموزش مستمر باید ؛ نمی شود هم از مطول خوانی
رنجید و هم داستان و رومان و نمایشنامه به زبان مادری ات نخواند و گفت من
که تورکم دیگر تمام چه لزوم به خواندن است و به دیگران هم تیکه انداخت که
طولانی می نویسی ؛ که چه ؟ من همه دانم . نه همه دان نیستی همدانی هستی
.اگر از نوشته من دلگیری باش؛ چون من می گویم برویم در زبان مادر ی خود
تلاش کنیم اگر می خواهیم نوسنده و یا شاعر و یا حد اقل چیز فهم باشیم. از
یک نوشته مقداری سخت هیچ متوچه متن نشده و به رنجیم . باز تکرار می کنم
تنها در حّد خواندن و نوشتن مان نمی شود گفت که سواد تورکی دارم.عرض کردم
اگر نظر این باشد که تمام فارس زبانان همه سعدی و حافظ و مولانا یند.چرا
حرف زور می زنیم ؛ ما احتیاج داریم به آموختن داریم آن هم زیاد ] زیاد چون
سالینان زیادی دور بوده ایم از متن ؛ این کجایش توهین به تورک زبانان
است.تورک زبان بودن و خواندن و نوشتن اش را دانستن فرق می کند با فلسفه
فهمیدن و دیالکتیک فهمیدن . اگر چنین بود که در آذربایجان شمالی و تورکیه
همه نویسنده و استاد و شاعر بودند آن هم میلیون ها نفر چون تورکی می دانند
؟عجب استدلالی است.نه تمام نویسندگان با ارزش این دو کشور روزی هشت ساعت
اقل کن خوانده اند و مطالعه داشته اند و مردم عادی کوچه و بازار حد اقل در
سال چند داستان و رومان خوانده اند . ما که هنوز در اول راه ایم قصد داریم
از همه چیز بسادگی عبور کنیم و به گویم توک لوق ایم؛ نه دوستان تورکی در
عین سادگی یکی از زبان های مهم دنیا هست حدود سیصد ملیون دراند تورکی می
خوانند و می نویسند ؛ اما از درک یک پارا گراف نوشته شده به زبان مادری
عاجز ایم و بعد باید یک روز تمام گلایه حبیب و دوست شنید که چرا نوشتی و
چگونه نوشتی و دوست من ؛ حبیب من ؛ عزیز من برداشت غلط ات مرا تا صبح کله
سحر ناراحت کرده حق به من بدهید لطفا ؛آخر کلام اینکه هیچ مهم نیست که
تورکی را در حد خواند و نوشتن می دانیم و اصلا عیبی هم ندارد؛ مشکل وقتی
ظاهر می شود که داریم یک موضوع مهم زندگی اجتمائی مان را تجزیه و تحلیل
می کنیم و ودر جوا ب نیز ؛ دوستمان هم همین کار را می کند و تمام گلایه ها
ودرد ها شروع می شود که چه ؟ من چنین نگفتم و چنان نمی گویم .نه دوست
داران زبان تورکی؛ زبان مادری مان اگر چه به نظر ساده و شیرین است همان
قدر هم باید به دنبالش رفت و تکمیل اش کرد؛ باید به دنبالش با خواندن های
مککر به کتابخانه های عموی این کشور های همسایه به وسیله همین دستگاهی که
تنها با او دنیای زیبائی ها می بنیم و جوک می شنویم و می خندیم و خوش ایم
که در فیس با دوستان هستیم و دور هم خوش ایم ؛ نه دوست من ؛ اگر روزی احساس
کردیم که یک تورک لوق شده ایم باید سرمقاله های نوشته شده در روز نامه های
کشور همسایه را به سادگی بفهمیم و درک اش کنیم و تحلیل خود را بنویسیم
باز می گویم نخوانده ملا شدن محال امر هست؛ باز گلایه کن که زیاد و مطول می
نویسی ؛ می دانم حالش را نداری بخوانی و به خاطر همین نخواندن های ماست و
بی حوصله گی هایمان ؛که از دوست می رنجیم .