من در این راه دراز خسته از نابودن ات؛ در مانده ام؛

من در این راه دراز خسته از نابودن ات؛ در مانده ام؛
آن همه بیدادی ات ؛ و این همه داد مرا؛
کی توان در رفتن ام ؛ در مانده ام
منتظر باید بمانم ؛ تا شمس من ؛ آید ز راه ؛
به گمانم روزی ؛
خواهد آمد از حلب ؛چشم هایم ؛ خواب آرام ندیدند هرگز ؛
سالیانی که وجودم ذره-ذره یخ شد و روزگارم همه در سرما؛ ماند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد