به تمام آن که ذات عظما ؛ و هم آن حبیب دل ها ؛ خودشان خدای شعرند
الست اویند ؛و ازل کلام را ؛خود غایبش نهاد؛ به زبان- حضرت
به تمام آن قلم ها به تمام صبج صادق به همان که فجر نامید؛
به تمام دنیا و به یاد هر چه آفریده است
قلم ات و آن صفات ات ؛همه از بهشتیان است
و تو ای انیس زیبا ؛ و تو ای "نسیم" زیبا ؛
گذرت به شمس ما شد ؛برسان سلام ما را ؛ و بگویدش:
_ شمس !
"اگرم رسی به تبریز ؛ همه عاشقان کوی ات ؛ همه پیروان راه ات؛
همه خسته از نبود ات ؛ دلشان گرفته شاید ؛
غزل و شعر به حجاز ؛ مقام خوانند ؛ غم شان زیاد باید ؛
ذیل منصور - چهار گاه نخوانند ؛ هوس مهر ندارند"
"نسیم" ار رسیدی آنجا ؛ به رسان سلام ما را ؛ همه عمر عاشقی تو
خبر از جفا بدانی ؛به اشارت معانی همه آشنای مائی؛
به هزار انجمن وزیدی همه را کمال دیدی همه عمر نسیم نامت
سخن مهر بدانی ؛
تو عزیز دریا تو عزیز جنگل ؛همه وقت عزیز مائی
شمس ؛ تو بیا ؛به همه را به مهر فکندی ؛ همه عشق می شناسند
به جمال تو رسیدن به کمال تو رسیدن همه از تو را شنیدن
به سماع نظر تو داریم و سر مان به سوی قبله؛
هوسی به نام مکتب ؛ دگرم نبایدم ماند؛ درس مشقم همه کوی شمس است
حسن- اسگوئی بهار 92 کمتال آراز