بازی اردوغان و ماموریت اش

عهد کرده بودم وارد مسائل دیگری نشوم چون نه توان ترسیم اتفاقات روزمره را دارم و نه توان چهار دیواری را. 

ولی این شعبده بازی های نخست وزیر تورکیه را نتوانستم تحمل کنم ،چرا که هم اخراج سفیر اسرائیل و هم فلسطین یاری های او که گاهی می گویند برای خوراک داخلی حزبش است و از این حرف ها، نه ملت تورکیه با چندین کودتای نظامی دهه های شصت میلادی و تا هشتاد ،وهمچنین دارا بودن احزاب قوی و ریشه ای به این کس باج حماقت نمی دهند شاید باشند حتما کسانی در مناطق داخلی که آنادولی می نامند این حرف ها صد من قاز خریداری داشته باشد ولی با قشر روشن فکر دانشگاهی و احزاب چندین ده ساله چه می کند. 

در جلو میلیارد ها مسلمان برای فلسطین و عرب ها یقه می دراند و در اصل بهار عرب را به سمت سوی یک حکومت لایئک مدل خودشان سوق می دهد. 

بدون مشاورین امریکائی آب نمی خورد و جزء اقمار ناتو است ولی نعل وارونه می زند داد فلسطین می ستاند. 

شاید هم موفق شود و در حقیقت شوند،چون رقیبی سیاسی در منطقه ندارد و کسی مثل ایشان سواد دیپلماسی را. 

می تواند از عهده به در آید یا نه ،آینده خواهد آموخت. ولی این نوشته شاید بعد از سال ها مدعی باشد که راقم دست راستش را خوانده.  

اول در داخل با یک ترفندی به نام ارگنه گون ژنرال های قدیمی را کنار زد و حتی توانست برای اولین بار لگام زند. به همان ژنرال های که خدا را هم بنده نبودند و متوشط سن شان هم بالای هفتاد هست. این کارش ملت آنادولی را خوش آمد،چرا که دهه سال زیر چکمه هایشان خرد شده بودند،ولی روشنفکر های تورکیه بازی را فهمیده بودند چون پیه سرباز ها به تنه آن ها نیز خورده بود،دم بر نیاوردند.حال نوبت روشن فکر های عرب است که راست و چپ در سواحل مدیترانه تورکیه اخلاس می گذارند. 

دل کندن از ناتو و اسرائیل برای تورکیه محال امر است چون گلو گاه های دارد که در دست اسرائیل و امریکا است. 

تمام این باری ها به خاطر شقه کردن سوریه بشار اسد است که برای کرد ها مملکتی و یا خود مختاریتی در همان داخل سوریه تشگیل دهد و برای همیشه از دست کرد های آنادولی راحت باشد و هر کردی که هوای قورمه سبزی دارد را به همان محال کوچ دهد.دو خود مختار کرد یکی در داخل عراق و دیگری در سوریه می تواند به آرامش منطقه سرعت دهد و اعراب بهار دیده را هم حکومت لائیک کرداند و این قصه همان سناریوی امریکا و اتحادیه اورپا است.به نظر من

یک بام و هزار سودا

در باب خصلت خوب ما ایرانیان گویند هر قومی سخن،تا سخن چه باشد و نفع اش به که رود. 

این جاسم کرار عراقی که معروف اهالی فوتبال است چه نیک اش و چه بد اش،تا در تیم تراکتور سازی بود و دوست هواداران،هر داوری که از راه می رسید تا کارتی فرقی نمی کرد که از چه رنگش باشد،نثارش نمی کرد بازی پایانی نداشت و به قول مربی اش در نیمه نود در رخت کن جائی در بدنش نبود که کبود نباشد و زخم و زیلی نکرده باشند.کار تا آنجا پیش می رفت که هم بد اخلاق اش می نامیدند و هم در دایره محاکمات انظباطی فدراسیون تا اخراجش از کشور مان ایران پیش می رفتند،گویا داوران، حضرت ایشان را چون عراقی هست با صدام نا مرحوم عوضی می گرفتند،و هم بازیکنان دیگر تیم ها اصلا چشم دیدن اش را نداشتند ،چون از هر جهت از تمام بازی کنان سر بودند و هستند،خلاصه کم مانده بودند از دستش عاصی شوند و در افواه عمومی منتظر بودن تا از کشورمان هم اخراج شود.از طرفی هم چون در تیم پر طرف دار تراکتور هم بود فکر کنم این بودن در تراکتور هم جرم اش را و در حقیقت پرونده اش را به قدر کافی قالاق کرده بود. 

خوب اما بعد ترانسفر ایشان ،به یکی از تیم های پایتخت این قاسم کرار را از دست داوران و کمیته انظباطی و روز نامه چی جماعت رهانید و به خیر گذشت عاقبت بخیر شد بیچاره. 

دست قضا آمد و هر دوتیم رنگی در پایتخت از تیم شهرستانی تراکتور شکست سختی خورد،تا خدا چه به خواهد،فعلا که در صدر جدول لرزان نشسته بدون جاسم کرار. 

در جواب نماینده لنگرود

...آقا باز دلمان خوش است که برای ده دوازده سال برنج وارده داریم اگر وارد نمی کردندکه حالا برنج آمل دو را به ده هزار تومن باید می خردیم ،خوب باز این کی که کمی ارزان است .هر دولتی باید فکر اولیه و قوت اولای ملت باشد برنج و یا آرد.
به واردات میشود ایراد گرفت ولی نه به قوت لا یموت.
مگر دوران اول انقلاب و جنک یادتان رفته بود که خود آقا میر حسین آقا آن وقت ها در تلویزیون فرمودند که سیلو ها را جارو کردیم.
حرف سر واردات میوه گرم سیری و چادر مشکی و مهر و قران چینی است، دولت باید کارخانه های پارچه بافی را تجهیز کند که دیگر محتاج وارذات حد اقل چادر مشگی نباشم.
کفش چینی که پای بچه هایمان می کنیم که بد نیست ،اگر کفش وارد نشود ، مرد مومن کفش دست دوز باید تولید شود که همین الان در تبریز قیمت صد هزار تومن است.

اگر به دولت ایرادات وارد است که هست باید جهت داشته باشد.
در همین قضییه دریاچه ارومیه این بلا را دولت اسبق آقا هاشمی سرمان آورد،تشریف برده بودن به ترکمنستان آن دریاچه و سد را دیده و پسندیده بودند و آمدند مثل میزا آقاسی هی لوله توپ و چاه و قنات درست کردند.
غرض دفاع از دولت حال نیست ،غرض دیدن همه معایب است،بیست و اندی سال است که در شمال تبریز سدی درست می کنند که نه تمام می شود و نه اصولا رود خانه آب دارد.
اگر قیاس به مقایسه باشد که همه دولت ها سابق و اسبق سهو های دارند.
اصولا مگر می شود به امید برداشت برنج شمال مملکتی را در انتظار گذاشت و یا به امید گندم اش،هزار بلایای آسمانی داریم.
مغلطه در نوشتن هم حدی دارد.نویسنده برود معایب درست حسابی را بنویسد لطفا.
همین امروز یکی نوشته که جبهه جدیدی در شهر های تورک نشین باز شده حال می توان به راحتی در مرکز ایران دست به تظاهرات زد،والله عیب دارد اقا، این گونه تفگر.نظر نویسنده این است که نیرو های نظامی درگیر آذر بایجان است آنوقت شما کارتان را دنبال کنید.
مگر تورک ها برای بعضی از آقایان عروسک است، این تورک ها چندین خواسته دارند که وقتی شما هام در حاکمیت بودید توچه نمی کردید.مشکلات تورک ها که با آقای آحمدی نژاد نیامده، همین اصول قانون اساسی 15 و 19 از اول بوده دولت های سابق و اسبق عمل نکرده اند.
خلاصه اقا واقعا که بعضی ها از سر نمی دانم عناد است یا کم سوادی یا کم توجهی.
آخر واردات گندم و برنج و کفش و مایحتاج ملت که بد چیزی نیست،چرا از سر کشاد می زنید.
دولت هزار معایب دارد، آخر به سفره ملت چه کار دارید. اگر هزار بار هم بنویسیم که دولت میر حسین آقا موسوی در جنگ عمل کرد اقتصادی خوبی داشت کم نوشته ایم، خیلی هم خوب بود، اگر فقر بود همه داشتند ، اگر سیری بود همه داشتند، یادمان که نه رفته مدیریت خوب اش.ولی خوب معایب هم داشت و در کل نمره من شهروند به ایشان خیلی خوب است.
اگر منتقد دولت فعلی هم هستم،آن چیز دیگری است ربطی به برنج و کندم ندارد.
حال نروی بگوئی کیهانی ام و نمی دانم چه و چه.
درد مشترکی داریم ،ولی نه از نوع برنج و شکر و کفش و چادر 

 

...بعد از تحریر چند نقطه را خواستم عارض نماینده محترم لنگرورد باشم.همان طوری که می دانید در حال پنیر تبریز تقریبا در میان خود هم میهنان ایرانی از نظر طعم و زیبائی و لذت جایگاه ویژه ای دارد،خوب این که دلیل نمی شود دولت تمام کارخانه های پنیر سازی را تخته کند و از خارج هم روغن گیاهی و شیر و سایر مواد لبنی را وارد نکند چرا که آذربایجان و کردستان و سایر استان های دامپرور بیکار می شوند، نه عزیز من تولید داخلی فعلا کفاف کشور را نمی دهد عرض کردم فعلا.
زمانی صنعت چرم و کفش تبریز حرفی داشت برای کل مملکت،حال به دلایلی نمی تواند جواب گوی حتی خود محل هم باشد، خوب کفش ارزان چینی که نباشد باید مثل پاکستانی جماعت دمپائی یا صندل پوشید.
نماینده محترم،برنج شمال خوب است و بسیار هم خوب،آخر رئیس جان قیمتش به دلایل زیاد بالا است نمی توانیم بخریم،چه کار بکنیم گرسنه بمانیم،شما رفتید بعد چهار سال دارید عوام گرائی می کنید.چه قدر باید جان بکنیم تا دلال های برنج پول پارو کنند، همان های که در رای آوردن جناب عالی خیلی زحمت کشیدند،گران خریدن برنج شمال یعنی پول کارمند و کارگر جماعت را ریختن به جیب دلال های شمال،نه جیب کشاورز فقیر سلف فروش. همان قضیه تولید داخلی ماشین سواری وطنی است ،با یک نشست برخواست نمایندگانی مثل حضرت عالی،آوردن و ورود ماشین سواری را قدغن فرمودند تا صنایع اتومبیل وطن پا بگیرد ،آن قدر پا گرفت که با پول یک ماشین سواری وطنی می توان دو ماشین ساخت ژاپون را خرید،نتیچه همان حدود بیست و چند هزار کشته سالیانه است در جاده های غیر استاندارد.لااقل از پول های باد آورده ماشین های تولید داخل کمکی هم راه سازی و پل سازی مملکت هم نکردند که هیچ و از آن طرف هم نه حق و حقوقی برای مصرف کننده قائل اند و نه برای پیشرفت تولید خودشان ارزشی.
پارچه کارخانه مقدم و مطهری کیفیت اش خیلی پائین است و حالا هم قیمتش گران،خوب چاره چیست غیر از واردات از کشور های آسیا شرقی.
حال استقلال به آن معنای قرن بیستم و نوزدهم معنی نمی شود،مستقل بودن شاخص دیگری پیدا کرده.
اگر در فکر رای و این چنین مسائل هستید راه دیگری پیدا کنید لطفا.بروید روی مطالبات هم وطنان مسائل دقیق تری را برسی کنید.ماشین سواری را به قیمت داخلی می دهید دستمان و بنزین را به قیمت خارجی می فروشید.و از همه مهم تر هزینه های سوخت اعم از بنزین و گاز و برق را به دلار محاسبه می فرماید.شاخص گرانی را فقط ده درصد محاسبه می کنید و ایضا اضافه حقوق هم ده درصد، و حال ان که شاخص گرانی بیش از این هاست.عجبا این خرده صحبت ها را هم میان هم کاران در مجلس می فرمائید.یا فقط در واردات برنج مشکل دارید.