سه سال بعد

روی آن کوه باند سنگی.جای جای طرلان ها ُ طوفان ها.دیرگاهیست که دریاچه شیرین می جوشد

به هر باغ یا مزرعه اگر از آن آب گذری می کرد

و می زد موجی و آنگاه برکت های طلائی یا سبز به پشت بام های میرسید. در سه سالی که گذشت قصه ای دارد

سال اول ُ افق از ابریشم و عمود از آب که خنک می کرد پیشانی دهقان را و سال دوم خطی از آهن با نهر تقاطع کرد  و پولادین سدی ساخته شد و لب این مزرعه استخری از آن پدید آمد و سال سوم بود که فاجعه پشت فاحعه ُ آب در یاچه دیگر هیچ نیامد و آنچه که لب این مزرعه می خیساند آب شوری بود

مفتون می گوید سال اول ابریشم  سال دوم  پولاد . سال سوم شوری و سال ها بعد مته و هزاران تیشه و گوچ عشایر وبعد هم معدن

معدن سون گل قره داغ به دست دلال های توسعه افتاد و خاک مس را در پشته پشته به مس سرچشمه کرمان می برند . شاید نتواستن نامی دیگر گزینند

سازندگی افتخار ماست اگر چه ارقام بانکی خیلی ها   و .......

ما سرزمین پدرانمان را دوست داریم

 

انسانی به سترگی گوه به ابدیت پیوست

 


بسیارى از صعودکنندگان ایرانى به قله هاى خارجى و نیز تعدادى از قهرمانان سنگ نوردى ایران از شاگردان اسماعیل زاده بوده اند
درگذشت فریدون اسماعیل زاده کوهنورد باسابقه ایران

رورنامه ایران: «فریدون اسماعیل زاده» ازکوهنوردان و سنگ نوردان پیشکسوت کشور، روز گذشته دار فانى را وداع گفت.
مرحوم اسماعیل زاده نقش به سزایى در شناسایى دالانهاى غار على صدر داشت و اگرچه دهانه این غار شگفت انگیز از قدیم الایام شناخته شده بود، اما وى نخستین کسى بود که دالانهاى متعدد و محوطه هاى وسیعى از غار على صدر را مورد شناسایى قرار داد.
اسماعیل زاده که دوران بازنشستگى آموزگارى خود را سپرى مى کرد، در سال ۱۳۱۹ در همدان متولد شد. از اواخر دهه۳۰ و در سنین نوجوانى، کوهنوردى را در کنار «محمود اجل» که از بنیانگذاران کوهنوردى جدید در ایران بود، آغاز کرد و به همکارى جدى با هیأت کوهنوردى همدان پرداخت. او در سال۱۳۴۲ و در حالى که تنها ۲۳سال سن داشت، با تیوپ خودرو وارد دریاچه غار على صدر شد و موفق گردید که به همراهى گروه کوهنوردى «متحد» دالانهاى طولانى این غار را شناسایى کند.
علاوه بر این اسماعیل زاده طى بیش از چهار دهه کوهنوردى و سنگ نوردى، صعودهاى متعددى را به دیواره بیستون و علم کوه به انجام رساند و خط الرأس بسیارى از کوهستانهاى ایران مانند دنا، زردکوه، اشترانکوه و البرزمرکزى را طى کرد.
او همچنین در ساخت پناهگاه «میدان میشان» در کوه الوند که به سال۱۳۴۵ صورت پذیرفت، نقش بسزایى داشت و شاگردان زیادى را به جامعه کوهنوردان ایران عرضه کرد؛ چندان که بسیارى از صعودکنندگان ایرانى به قله هاى خارجى و نیز تعدادى از قهرمانان سنگ نوردى ایران در زمره شاگردان وى قرار مى گیرند.
آخرین کار سترگ فریدون اسماعیل زاده تهیه گزارش و عکس از صعود به حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ قله بالاى ۳۰۰۰متر در ایران بود که وى به رغم بیمارى و کاهش توان جسمى آن را با جدیت پیگیرى کرد. این کار از سال۷۶ تا ۸۳ به طول انجامید و منجر به تدوین کتابى شد که هم اینک در دست چاپ است.
بدین ترتیب از اسماعیل زاده باید به عنوان کوهنورد، سنگ نورد، عکاس کوهستان و مؤلفى بزرگ یاد کرد. وى که از اوایل دهه۶۰ از همدان به تهران آمده بود و در گروه کوهنوردى «آرش» عضویت داشت، در سالهاى اخیر به سرطان خون مبتلا شد و نهایتاً بر اثر همین عارضه بامداد روز گذشته در بیمارستان شریعتى تهران چشم از جهان فروبست.

فقر مردم پاکستان و ژنرال مشرف

: علت دفاع ما از بسیاری از اعتقاداتمان بخاطر زمانی است که صرف به دست آوردن آن اعتقادات کرده‌ایم.

 

 

می گفت: قیافه ژنرال پرویز مشرف وقتی که حجم عظیم ویرانی زلزله اخیر شمال پاکستان را دید خیلی غمگین به نظر می رسید.

خدا رفتگان شما را بیامرزد،پدرم همیشه وسواس عجیبی داشت، در تمیز نگه داشتن لباس های زیرمان، بار ها شده بود، که تا حّد عصبی ما برادر ها را سرزنش می کرد. یک روز که بر سر کیف بود ، به شرمی و در حالی که سعی می کردم عصبانیش نکنم ، علت این وسواس را پرسیدم.

گفت: « بچه اگر روزی زیر ماشین رفتی و مرده شورخواست تنبانت را در بیاورد می فهمد که آدم کثیفی هستی»

حال روز ژنرال مشرف هم کمتر از استدلال آقامان نمی باشد. وقتی یک بلای آسمانی می آید ،و دوربین های مخبر جماعت به کار می افتد، آن وقت است که فقر و فلاکت آحاد مملکتی چهره زشتی به خود می گیرد،واین بار سران کشور های دیکتاتور است که دیدنی تر می شود.

زنرال مشرف بمب هسته ای را برای جماعتی می خواهد که روزانه یک شکم سیر ندارد، تازه می خواهد روز روزگاری با هندی جنک کند که بیش از یک ملیارد خود گرسنه دارد.

عجیب تر اینکه این انژی هسته را برای مصارف پزشگی و کشاورزی و رفاه پاکستانی می خواهد که ما  اصولا فقر قبل از مصیبت را بیشتر دیدیم.ترک ها مثلی دارند که وقتی گوه که میریزد لااقل درّه ای پر می شود. حاصل آنهمه هزینه و اسراف ژنرال جماعت همش فقر بود، آنوقت از سایر ممالک هم دل گیر است که چرا کمک زیاد نکردند، یکی نیست بگوید: ژنرال کم تانک و توپ و اسلحه بخر و عوضش به داد مردم گرسنه خود برس. تو را چه به بمب اتم برو مرد ُمملکت ات را بساز.