نقدی بر اقتصاد

کنار بروید! نقدی بر مواضع اقتصادی مصوب کنگره هشتم سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ناهید خیرابی

در فهرست راهکارهای ارائه شده توسط این سند، به علل واقعی ضعف مدیریت در کشور اشاره‌ای نمی‌شود. سال‌ها است که همین چند ده تن مدیر ثابت در مدیریت‌های بالا و میانی، ضعف مدیریت را از عوامل مشکلات کشور ذکر می‌کنند، یکی نیست به آن‌ها بگوید اگر ضعیف هستید، تا حدی که اقتصاد کشور را به نابودی کشیده‌اید چرا کنار نمی‌روید؟

در پی انتشار « سند مواضع اقتصادی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» بر آن شدم که با تدقیق در مضمون و آهنگ این سند در جستجوی زیر بنای اقتصادی مناسب دوران اکنون تاریخ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشورمان برآیم ، اما متأسفانه همانطور که البته انتظار هم می‌رفت این سند با وجود برخی اشارات مثبت در مورد مالیات‌ها و یا انضباط مالی و غیره که آن هم در کلیت سمت‌گیری اقتصادی این سازمان، بی رنگ و نا کارآمد خواهد بود، مضمونی اولاً جدید نسبت به دیدگاههای قبلی مجاهدین انقلاب اسلامی به دست نمی‌دهد و در ثانی به گونه‌ای بارز رویکرد نئولیبرالی این سازمان را می‌نماید.
برای روشن شدن مطلب به برخی از نکات مندرج در این سند می‌پردازیم :
سند اینگونه آغاز می‌شود : « در پی حماسه‌ دوم خرداد 1376 ……… تلاش‌های گسترده مخالفان اصلاحات ] محافظه‌کاران[ برای عقیم و ناکارآمد ساختن این جنش عظیم … آغاز شد .…… طرح بی وقفه …………« مشکلات معیشتی» ، «خالی بودن سفره مردم » و … این برخوردها، شعار «نان ، مسکن،آزادی » برخی از گروههای …… در اذهان تداعی می‌‌کرد .»
می‌گویند : « سالی که نکوست از بهارش پیداست .» کینه طبقاتی این خرده بورژوازی آویزان از بورژوازی کمپرادور ( سرمایه‌داری صنعتی وابسته) تا حدی است که متأسفانه حتی ادب شکلی بورژوازی را هم به کناری می‌گذارد ، خودداری نمی‌تواند و کُنه اندیشه شدیداً غیر دموکراتیک خود را در ابتدای سندی که داعیه دموکراسی دارد به نمایش می‌گذارد . یعنی نمایندگان «خرده بورژوازی و بورژوازی تجاری سنتی دلال» را با نمایندگان « پیشروترین طبقه کشور» ، یعنی «فدائیان خلق» برابر قرار می‌دهد!
و اما خود سند :« مع الوصف کوشش مخالفان اصلاحات بر مشکلات جاری و حاد جلوه دادن انتساب آن‌ها به حرکت اصلاحی … با بهره‌گیری از تمامی ‌توان … ادامه یافت و دولت اصلاحات به رغم عملکرد 8 ساله موفق‌تر از ادوار بعد از پیروی انقلاب و حفظ رشد قابل قبول و مداول شاخص‌های کلان اقتصادی و … کماکان به « بی عملی در حل مشکلات مردم» … متهم شده و می‌شود .»
1- نگاهی می‌اندازیم به برخی آمار در برخی شاخص‌های رشد و توسعه اقتصادی: در سال 80-79 شمار بیکاران در حدود 65/1 میلیون نفر بود ، در سال 83 این رقم به بیش از 3 میلیون نفر رسید یعنی 2 برابر شد ، در حالیکه جمعیت کشور در این فاصله فقط در حدود 10 درصد افزایش یافته بود، به طور متوسط تا پایان سال 1383 تورم در حدود 5/17 درصد بوده است. در حالی که «دستمزد متوسط واقعی » به اندازه این رقم هم افزایش پیدا نکرده است. از اواسط فروردین‌ 79 تا پایان مهر 13783 در حدود 23 میلیارد دلار ارز وارد کشور شده است . طی این مدت، از این رقم حدود 4 میلیارد مستقیم یا غیر مستقیم به بخش خصوصی داده شده که بیلان قابل قبولی هم از کارکرد گیرندان آن در دست نیست . و در مجموع 4/17 میلیارد دلار از این ارز وارد شده، در همان زمان خارج شده است که 9/12 میلیارد دلار آن مربوط به دولت است و بخش خصوصی غیز از آنچه از دولت گرفته است به طور مستقیم نیز84/1 میلیارد دلار ارز از صندوق ذخیره ارزی برداشت کرده‌اند.
2- رقم ذخایر ارزی در پایان سال 82 حتی به 11 تا 12 میلیارد دلار هم بالغ می‌شد . اما در پایان مهر ماه سال 1383 ، به رغم افزایش پی در پی بهای نفت این رقم به 55/5 و سپس در زمستان سال 83 به 5 میلیارد دلار کاهش یافت .
برداشت دولت تا اواخر سال 83 به حدود 16 میلیارد دلار رسید، بی آنکه هزینه‌ها و پرداخت‌های دولت اصلاحات دقیقاً بر کسی معلوم باشد ! این آمار به روشنی چگونگی عملکرد اقتصادی دولت اصلاحات را بیان می‌‌کند !
3- ضمن اذعان صد درصد به سمت گیری‌های ارتجاعی ، مغرضانه و دلّال‌منشانه سیاسی و اقتصادی طیف محافظه‌کار حاکمیت، این پرسش اساسی از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ، که طیف به اصطلاح مترقی حاکمیت است ( با توجه به بیش از 40 سال تجربه مبارزاتی برخی از افراد این سازمان) ، این پرسش اساسی مطرح است که آیا این سازمان هیچگاه از پشت سرا پرده رنگین قدرت بدر آمد و حتی گوشه کوچکی از عملکرد محافظه‌‌کاران را در انسداد اصلاحات ، توسعه اقتصادی و دموکراسی، به اطلاع مردم رساند؟ !
البته که «نه» ! شما می‌ترسیدید . هنوز هم می‌ترسید که مردم از شما عبور کنند . چون به خوبی آگاهید که مردم وارث ده‌ها و بلکه صدها سال ( در کیفتی دیگر ) آزادی خواهی و عدالت طلبی هستند و شما از پس مطالبات آن‌ها بر نمی‌آیید !
این پنهانکار با "مردم" و در انظار "مردم" با محافظه‌کاران در گوشی حرف زدن و تهدید محافظه‌ کاران به اگر بگویی ، می‌گویم و به عکس را، آیا باید ناشی از ناآگاهی سازمان شما دانست ؟!
«2- اصول حاکم بر مواضع اقتصادی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران :
2-1- احترام به مالکیت‌ خصوصی و حمایت از آن .
2-4- پذیرش اصل اقتصاد در خدمت انسان. »
آیا در صورت حمایت و اصل بودن « مالکیت خصوصی » و یا سرمایه‌داری ( البته ناگزیر کمپرادور) ، که سود هر چه بیشتر و به هر بهایی از اصول اساسی آن است ، اقتصاد می‌تواند در خدمت انسان باشد ؟
این تضاد آشتی ناپذیر مصرح در بندهای «2-1» و « 2-4» را ، اقتصاددانان آقایان نمی‌توانند با رفع و رجوع کردن حل کنند زیرا این سرمایه و قدرت ناشی از آن است که مردم در خط فقر و زیر خط فقر کشورمان را روز به روز فقیرتر و اجتماع‌ را به سوی ناهنجاری‌های بیش‌تر و عمیق‌تر سوق می‌دهد و خواهد داد . با سرمایه‌داری نمی‌شود به «انسان» خدمت کرد !
«4- قواعد راهنما در خط مشی گذاری اقتصادی :‌
4-2- پذیرش اقتصاد مختلف … ، برای کاهش مشکلات معیشتی و …
4-3- پذیرش بخش خصوصی و ساز و کار بازار در حد امکان و بخش دولتی و ساز و کار برنامه‌ریزی متمرکز در حد ضرورت .»
ظاهراً در اقتصاد مختلط این دوستان متأسفانه حایی برای مشارکت مردم در اقتصاد ، مثل شوراها ، سندیکاها و اتحادیه‌ها یعنی تولید کنندگان مستقیم (کارگران) و مصرف‌کنندگان وجود ندارد . ارزش اضافی تولید شده توسط کارگران همچنان به جیب کارفرمایان خواهد رفت و کارفرمایان محترم ، حداکثر به توصیه سازمان‌های به اصطلاح مترقی همچون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی لطف کرده منت گذاشته و بخش ناچیزی از این درآمد مردم را به صورت نظام جامع تأمین اجتماعی به مردم باز خواهند گرداند!
«4-4- پذیرش حکومت « مقید» ، سازگار» و « دارای استقلال بهینه از نیروهای اجتماعی» …» اگر مقصود سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از واژه « حکومت » کل حاکمیت و نظام جمهوری اسلامی است که از محافظه‌کاران تا اصلاح طلبان حکومتی یعنی خود همین سازمان را هم در بر می‌گیرد، لطفاً به ما بگویند با چه ابزاری قادر به مقید و سازگار کردن بخش محافظه کار و یا راست حاکمیت خواهند بود و اگر چنین ابزاری وجود دارد ، چه طور در این 27 سال ، به خصوص در 8 سال اخیر که 2 قوه از 3 قوه نظام را با بیش از 22 میلیون رأی در اختیار داشتند ، از این ابزار برای مهار کردن محافظه‌ کاران و پیشبرد اصلاحات استفاده نکردند ؟!
«4-5- بهره‌گیری از امکانات عمومی برای تقویت بخش خصوصی مدرن ، رقابتی ، کارآفرین و مسئولیت پذیر» توجه می‌فرمائید، این سازمان که ادعای اقتصاد در خدمات « انسان» را دارد ، خود ناچار می‌شود اقرار کند که از امکانات عمومی ( انسان‌های ایران = مردم ) برای تقویت بخش خصوصی مدرن ، رقابتی ( یعنی سرمایه‌داران ناگزیر وابسته) استفاده خواهد کرد و با واژه نو ابداع «کارآفرین» به تطهیر سرمایه داری پرداخته و به لشکر بیکاران انبوه کشور که مانند زرادخانه‌ای عظیم در حال انفجار است ، نوید می‌دهد و منت می‌گذارد که درست است که از امکانات خود شما برای کسب سود هرچه بیشتر برای بخش خصوصی ( سرمایه‌داری ) استفاده می‌کنیم ولی در عوض کار می‌آفرینیم . و هر چند، ارزش اضافه تولید شده توسط کار شما به جیب سرمایه داران خواهد رفت ، ولی شما هم بیکار نخواهید ماند !
«5- اهم مشکلات جاری و قابل لمس اقتصاد ایران و ریشه‌های آن :
5-1-3- فقدان نظام جامع و کارآمد تأمین اجتماعی ، که موجب پر شدن حفره‌های فقر و عدم موفقیت در کاهش نابرابری‌های موجود خواهد بود .
5-3-1- علل پائین بودن بهره‌وری : … به طور کلی ناشی از ضعف هم پیوندی با اقتصاد جهانی … و مدیریت شده است.
5-3-2-1- … ، بالا بودن هزینه‌های جاری حکومت و …»
1- ما از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی می‌پرسیم که چرا به دلایل اصلی وجود «حفره‌های فقر» هیچگونه اشاره‌ای نمی‌کنند ؟ چرا برای مردم روشن نمی‌کنند که اصولاً حفره‌های فقر و نابربری در توزیع نعم مادی و معنوی ، ناشی از کدام سیستم اقتصادی است؟ که ما هم در آن رژیم دچارش بوده ایم و هم در جمهوری اسلامی این سیستم به شدت تشدید هم شده است؟ آیا به نظر اقتصاددانان مجاهدین انقلاب اسلامی این معضل و هزاران مانند آن ریشه‌ در نظام سرمایه‌داری که رویکرد عمده اقتصادی خود این سازمان هم هست ، ندارد ؟
2- آیا مدیریت نادرست و غیر علمی عمدتاً ناشی از راه ندادن مدیران شایسته‌ این کشور در دایره خودی‌ها و چنگ انداختن تعداد معدود و غیر قابل تعویض – از جمله از سازمان انقلاب اسلامی- از مدیران، از ابتدای انقلاب تا کنون بر عرصه‌های مدیریتی نیست ؟
3- بالا بودن هزینه‌های جاری حکومت یعنی چه ؟ لابد اشاره سند به مافیای اقتصادی است ، پس چرا به روشنی  نمی‌برید ؟
«5-3-2-2- ناکافی بودن سرمایه‌گذاری بخش خصوصی نیز عمدتاً به دلیل غیبت ناگهانی قشر سرمایه‌دار مولد ِ بالنسبه نیرومند ِ قدیمی
در ماه‌های نخست استقرار جمهوری اسلامی ، و ضعف بنیه سرمایه‌داری مولد شکل گرفته در سال‌های پس از پیروزی انقلاب است...» اولا سرما یه داری در علم اقتصاد ، طبقه محسوب می شود و این دوستان کاملا دانسته آن را به "قشر" تنزل داده اند. در ثانی ، این غیبت ناگهانی و الی آخر ، همه معلول هستند نه دلیل . چرا این سازمان دلیل و یا علت را روشن نمی‌کند ؟ ! دلیل ، پیروزی سرمایه‌دای تجاری سنتی وابسته یعنی « بازار» بر سرمایه‌داری صنعتی وابسته‌ که موجب غیبت سرمایه‌‌داری به اصطلاح قدیمی در ابتدای انقلاب و شکل نگرفتن سرمایه‌داری مولد قوی در سال‌های بعد بود. طی این 27 سال مضمون حرکت جامعه ما تحت تأثیر چالش‌ طبقاتی همه روزه ، بین این دو سرمایه‌داری بوده است . این تعلیق جانفرسای حاکم بر فضای جامعه هم ناشی از معلق بودن تکلیف اقتصاد کشورمان است . طی این 27 سال هر از چندی یکی از این دو گرایش اقتصادی در حاکمیت و در نتیجه در دولت به برتری دست یافت . و اکنون با توجه به تصرف دو نیرو از سه نیروی مقننه ، قضائیه و مجریه از سوی «بازار» و خیز برداشتن آن‌ها برای قبضه قوه مجریه است که نمایندگان سرمایه‌‌‌داری صنعتی ناگزیر وابسته ، یعنی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت را با همه توان دست به کار کرده تا گوشه‌ای از قدرت را به هر قیمتی هم که شده از دست ندهند . آن‌‌ها با گردن نهادن به «حکم حکومتی »‌ و یا هر اسم دیگری ( با معنای یکسان ) ،‌ کاندیدای مورد نظر خود را روانه میدان کردند.
«5-3-2-3- پائین بودن میزان سرمایه‌گذاری خارجی … ، عمدتاً ناشی از ضعف‌هم پیوندی با اقتصاد جهانی …»
این نگرش ، باز هم نتیجه منطقی عدم تحلیل عینی از واقعیات اقتصادی و ناگزیر سیاسی کشورمان است. زیرا دوستان ، ما اصلاً اقتصاد به معنای حتی نسبتاً صحیح کلمه آیا تاکنون داشته‌ایم تا قادر باشیم با جهان هم پیوندی ‌کنیم ؟ شاید مراد آن‌ها از هم پیوندی تسلیم به سرمایه‌داری انحصاری جهانی و رفتن به زیر یوغ استثمار امپریالیستی است ، والا ما پیش از انقلاب هم سامانه‌ای در خور به لحاظ اقتصادی و سیاسی که قادر به تعامل برابر حقوق با اقتصاد جهانی باشد ، نداشتیم ، چه رسد ، به بعد از انقلاب 57 !
در یک جمع‌بندی گذرا با استناد به «سند مواضع اقتصادی سازمان انقلاب اسلامی» که تمامی مشکلات جاری و قابل لمس اقتصادی را ناشی از 3 علت عمده دانسته و می‌گوید : « به طوری که ملاحظه می‌شود تمام مشکلات جاری و قابل لمس اقتصادی، به اشکالات ساختاری و ضعف مدیریت و سیاست‌های داخلی و خارجی ناصواب باز می‌گردد .»
باید متذکر شد که در فهرست راهکارهای ارائه شده توسط این سند ، به علل واقعی ضعف مدیریت در کشور اشاره‌ای نمی‌شود . سال‌ها است که همین چند ده تن مدیر ثابت در مدیریت‌های بالا و میانی ، ضعف مدیریت را از عوامل مشکلات کشور ذکر می‌کنند ، یکی نیست به آن‌ها بگوید اگر ضعیف هستید ، تا حدی که اقتصاد کشور را به نابودی کشیده‌اید چرا کنار نمی‌روید ؟ ! شما تئوریسین ها و سیاست‌ گذاران سازمان انقلاب اسلامی که از ابتدای انقلاب ، همگی در رأس مدیریت‌های بالای کشور قرار داشته‌اید ، شما دیگر چرا از ضعف مدیریت دم می‌زنید ؟! خواهید گفت این ما نبودیم ، این نهادهای انتصابی بودند که نمی‌گذاشتند ، این دلیل از شما که برخی‌ تان دارای 40 سال تجربه سیاسی و مبارزاتی هستید، می‌تواند قابل قبول باشد ؟! شما که می‌دانید و می‌دانستید که تنها قدرت « اصلاح‌طلبان» « مردم» هستند ؟ ولی شما هم مثل بقیه تئورسین‌های حکومتیِ دکتری گرفته بعد از انقلاب، مردم را به هیچ گرفتید و به بازی در گوشی قدرت مشغول شدید! شما دیگر مثل برخی از اعضای شورای مرکزی حزب مشارکت نمی‌توانید بگوئید که ما تجربه نداشتیم ، ما نمی‌دانستیم !
بهتر نیست کمی با خودمان صداقت داشته باشیم ؟ چرا همواره مدیریت و سیاست‌گذاری‌ها در همان  که شما مجاهدین انقلاب اسلامی هم از عمده‌ترینشان بودید و هستید ، دست به دست شده، چرا به قدرت چنگ‌ انداخته‌اید ؟ !
این قدرت از آن مردم است !
کنار بروید تا مدیران برخاسته از اندیشه‌های مترقی ، این کاستی‌های فاجعه بار را علاج کنند .
جای تاسف و تاثر بسیار است که نتیجه انقلاب بهمن 57 - با وجود رنج جانکاه و هزینه های مالی و معنوی هنگفت این ملت طی بیست و هفت سال - وقتی به روشنی مشاهده می شود، خاصه تهییج و سرسام نهمین انتخابات "دموکراتیک " ! ریاست جمهوری فاکتور گرفته و عمق ماجرا را به نظاره بنشینیم : آنچه دیده می شود ، برگشتی "تکه پاره و فرسوده" ، به دوران پیش از انقلاب است . تازه نیمی از مردم زحمتکش کشورمان که "بهشت هم زیر پایشان است"! ، به "نیمه آدم" تبدیل شده اند ! و تازه بعد از بیش از ربع قرن، حاکمیت ، اعم از طیف راست و به اصطلاح چپ آن ، در آرزوی اقتصادی نظیر اقتصاد پیش از سال 57 ، مشغول تدوین برنامه است !

درد را نشناختیم

دوستان، قبول بفرمائید نتوانستیم،درد را نشناختیم،ملیون ها هم وطن زیر خط فقر را ندیدیم،احتیاج های روحی مردم را لمس نکردیم،شخصیت خرد شده آنها را  در دوران سازندگی به هیچ گرفتیم، نفهمیدیم این انفجار و گسست طبقاتی را،راست می گفت بهنود آ آ:شهید قلم صور اسرافیل آن آزادی را به طبقه خاّص جریده نویسان می خواست و این قهرمان آرمان گرا،کنجی هم.سازمان مجاهدین انقلاب و مشارکتی ها ،نهضت آزادی ها ، اگر خواندند فقط قسمتی را خواندند، که خودشان دوست داشتند، والا هجو لباس و قیافه و قد یک شخص ایده لوژی نیست، وانگهی مگر خود آقایان الن دولن بودند.آقای احمدی نژاد با حربه ای آمد، که این آقایان مدت هاست  با آن سلاح خدا حافظی کرده اند، و آن هم فقر عریان جامعه و سنن رفتاری است.کیش و دبی و مترو و پترو پارس و پسته، سلاحی ای نیست که با بتوان با احمدی نژاد ها جنگید.

……در دور اول به برنامه معین رای دادم،در دور دوم با حفظ انتقاد به هاشمی،ولی در حقیقت هر دو آقایان هیج نداشتند الا،حفظ وضعیت موجود روند اصلاحی آنهم فقط در کلام.اندیشه حزبی در جامعه تعمیق نداشت،سیاست خودی و غیر خودی کماکان به قوّت بود.رانت های اقتصادی و حتی فرهنگی بود.مسئله قومی و خواست آنها بود.بیکاری و فقر بود.انفعال سیاسی به تعبیری( باری به هر جهت)بود.رشوه و بی عدالتی در سطوح مختلف جامعه بود.این همه بود و آن وقت ما دنبال علّل میگردیم . نه دوستان با این همه بود نمی توان به جنگ احمدی نژاد ها رفت . آقایان باید بروند به خوانند و تحلیل کنند،علت و علّل را بفهمند.رژیم شاهی هم نفهید چرا و چگونه در هم پیچید، والا بودند کسانی که دانستند علت در تحقیر توده ها و بازی ندادن مردم است.حجم عظیم بندیان شهربانی وژاندارمری و ساواک خود دلیل حقیر شمردن خلق و  بی عدالتی سیاسی واجتماعی آن دوران بود.


استاد محترم آقای شیرزاد در سایت وزین سبید ران  لطف فرموده بودندُکامنت اینجانب را درج و نظر خود را این گونه بیان فرمودند:


شیرزاد:
شعارهای به ظاهر عدالت طلبانه آقای احمدی نژاد یک زمینه ای بخصوص در مرحله دوم برای ایشان ایجاد کرده بود. اما آن قدرها هم این مطلب را جدی نگیرید. ایشان ماهها این طرف و آن طرف رفتند و از این حرفها زدند اما از ته جدول کاندیداهای راست بالا نیامدند. معجزه ای که در یکی دو روز آخر رخ داد یک دفعه ایشان را از آن ته آورد به سر جدول. البته مشکلات گفتمان خودمان که با توده های محروم کمتر ارتباط برقرار کردیم را قبول دارم.

یادی از قصه های از مادر بزرگ

چه زیبا بود شب های که دور مادر بزرگ می نشستیم تا قصه گوید. و چه قدر غم داشتُ وقتی از ملک محمد می گفت ، شاهزاده ای که به جنگ دیو ها می رفت،و در بیابان های بی آب و علف به اسبی سفیدی سوار میشد،و مادیان او را به دیار تاریکی ها می برد ،و ما غمگین از شانس او، و مادر بزرگ غصّه می خورد، و به یاد تنها پسرش ، پشت دیوار های قزیل حصار که ،محکومیت پانزده ساله اش را داشت، که اتفاقا ،اسمش سلطان بود.

ملک محمد در پشت حصار با دیو هفت سر می جنگید، و در یکی از همین جنگیدن ها به اسب سیاهی بر می خورد، و به دنیای نور می آمد،

یادم نیست چند بار مادر بزرگ به ما بچه های فامیل که گرد چراغ نفتی می نشستیم ، این داستان را گفته بود، و هر بار ما دلمان می خواست در همان اول، این شاهزاده به اسب سفید سوار نمی شد، و به دنیای تاریگی نمی رفت.

در ذهن کوچک ما می بایست ملک محمد ، بر می گشت به دنیای روشنائی ها، و بعد ها ،دائی مان برگشت ، چقدر نحیف بود ، در رفتنش زیاد قیافه اش به ذهنم نبود، وقتی برگشت خیلی ضعیف، و دائم سرفه می کرد.

می گفت سینه اش درد دارد، تند تند سیگار می کشید، و یک روز هم با مادرم به سفارش فامیل رفتیم پیش دکتر اصل چهار.

آقا دکتر اصل چهار به فارسی و ترکی و گاهی هم به زبان ارمنی حرف می زد، که عصر همان روز، پدر گفت آمریکائی بود ، نه ارمنی

دکتر گفته بود باید به مسافرت برود، وآن وقت دائی مان ما را به سر اسکند یکی از قراء هشترورد برد و چند وقتی تابستان را بودیم،در آنجا.

ناخواسته ،در همان شب های تابستان هشترود ،دائی مان همه شب دیدار های با عمو زاده های خود داشت ، و می گفت از زندان قزیل حصار و دوستانش ، که همگی ، در بند اندیشه بودند، و من با نام شاه و حزب توده و نام افسران توده ای آشنا شدم ، و این آشنائی مرا با خود به سال های پنچاه و هفت رساند. بعد انقلاب زیاد نماند ، با همان درد سینه رفت ، رفت زیر همان خاکی که یک عمر آرزوی آزادی آن را زیر پرچم ایده لوژی داشت.

گاهی صدایش خیلی مهربان نبود ،خصوصا، وقتی یادی از سرمایه داری و فاصله طبقاتی میشد. کینه عجیبی در دل، که یک عمر داشت ، نمی توانست پنهان کند.

وقتی به جمهوری رای داد، گوئی باری را که در دوش داشت ، وبه زمین نهاد.

آسوده خاطر مرد، و ما را در اندیشه جمهوری و پاس داشت آن سفارش، که چه قدر هم سخت بود، نگه داریش

حال، مائیم و نگران سواری ملک محمد های مادر بزرگ در این ملک عجیب.

نمی دانم چرا همه ملک محمد ها اول اسب سفید سوار می شوند، وبعد دنیای تاریکی و دیو های شاخ دار .

دائی ام پشت دیوار های قزیل حصار با دیو ها جنگید، و با درد سینه برگشت، و به آرزوی جمهوریت رسید. و ما را به نگهبانیش نهاد.

کاش بودند و مرا یاری می دادند ، خیلی سخت است آنچه که هست، نگه اش داری.

در همان اوایل انقلاب فهمیدم که جمهوری با ایده لوژی نمی تواند دم ساز باشد.  جمهوری همان باید خودش تنها برود حتی بدون دائی های مان و این ملک محمد است که نباید اول اسب سفید سوار شود.