دور تسلسل موسیقی ملی

نمی دانم بعضی ها را چه اصراری است موسیقی ملی را فقط در ید انگشت شمار اساتید به نام جستجو می کنند و ادوات آن را محدود به آنچه که می شناسیم می دانند منظور دور تسلسل اشعار کلاسیگ شاعران گذشته و تار و سنتور  و حال هوای رو حوضی دوران آخر قاجاریه حال اینکه اگر باور کنند زیبائی سرزمین ایران را با اقوام بیشمار ُ موسیقی را ملی تر خواهد یافت . سر زمین سر به فلک کشیده لرستان عزیز و کردستان زیبا و بلوچ در حسرت باران و آذر بایجان با ایل شاهسون اش ملیت ماست و موسیقی ملی ما در درون این اقوام ترنم می شود . مگر میشود نوای قوچانی را شنید و عاشق نشد و یا با ساز عاشیق های دوره گرد ترک ُ با غم هجرانش بیگانه بود . موسیقی ملی یعنی خلق های محصور در گربه زیبای دیوار آسیا. تمام موسیقی ملی ما اشعار حافظ و مولانا نیست ُ آوای محزون و شادی های مادران و پدران این ممالک محروسه ملیت ماست ُ موسیقی ملی ماست.

حرفی است

آقاهه اسمش ج-بهار است خود میگوید فرزند زنده یاد استاد بهار است و در سیستم سیاسی قبلی مستشار وزارت خانه جلیله خارجی بوده است.

در یکی از کانال های مهواره ای لوس آنجلسی درس وطن پرستی از نوع فاشیستی و دو آتشه سیاسی  می دهد. و عجیب اینکه وقتی به تلفن های کنترل شده طرف دارانش جواب می دهد ُ پاسخ های می دهد که عینه فحش.

در تعجب هستم که چرا آن واقعه مهم و قرار داد ۱۹۰۷وثوق الدوله را که پدر ارجمندش هم وجه ای از آن لیره های ملکه انگلستان نوش جان کرده بود و بعد ها هم مجبور به بالا آوردن شد از یاد برده است.

و حال همه را متهم به تجزیه طلبی و بیگانه پرستی می کند .کاش جوانان ما را فرصتی باشد و به تاریخ صد ساله این سرزمین مهربان سری به زنند. کاش

غم سهراب

آمد امّا

نبود آن که می شناختمش

هوای عفن از غرور

آنی به خود نبود ،

آ ئینه کدر

مثل دل زنگار عصر بی هویتان

من خوش خیال، که کبوتری است سفید

قطره قطره وجوش را ریا گرفته بود

ماه هاست با دل کودکانه آرشم نشست

و در گوشش ندای عشق خواند

ولی هرچه گفته بود آن نبود که باید می گفت. وریا را که رسوب سنت

در پس ذهن خلایق است

می تواند انسان را غمین کند

که کرد.

 

 

به یاد آرش عزیزم                                                 شبی از زمستان هشتاد چهار