شنبه بیکاری

چشمانتان را خوب باز کنید، شهر شهر فرنک است.دوکانال هم به تل ستار جماعت افزوده می شود.لشگر عظیم بیکارن وطنی از یک طرف و پول سازان بی فرهنک و بی مایه اپوزان جماعت باز می خواهند شب تا صبح بنشینند،تا از این جام جهان نما آینده ای برای ما ترسیم کنند ،که از بیست . پنج سال به وسیله امواخ انالوگ و رادیو های دو موج الاماشاالله ده بیست موج می کردند.و حاصل بی نتیجه.

راقم اصلا از بدو ورد صدا و سیما حضراب تا آن جای که ممکن شده در خدمت شنوندگی ، حضراتش بودم. گو اینکه ممکن بود مورد عضب حکومت گران هم باشم والله به قسم جلاله هیچ جیز خاصی نه که یاد نگرفته باشم ، بلکه یک ادبیات خفیف سیاسی و هوچی گری، که همین هم به قدری برای آموزش بچه ها و جوان ها زیان بخش است، که ده فرهنگستان هم سال ها وقت لازم است یک اصلاح کلی برای زبان فارسی مادر مرده بکند. خلاصه می آیند و می روند و از درون خانواده ها را مضمحل و به بیراهه،صد البته برانامه های نیز خوب است ولی مثل تیراژ کم کتاب های چاپ شده وطنی تعداد شان آن قدر کم است ُ که حد درصد پائین را دارد

لازم به ذکر است باز این ترک ست و یا دیگران به ادبیات آذر بایجانی خدمتی از نوع فرهنگی و ادبی و موسیقی می کنند، خدمتی که از تمامی عصر پهلوی ها ما ندندیم.

تا خواسته ای صنفی داشتیم زود به چپ گرائی لنینی و یا فرهنگی را به مرحوم پیشه وری. اقدامات کلان اقتصادی و کاری چون به مرز شوروی نزدیک بودیم دریغ می کردند،و ما آذر بایجانی ها همشه خدا مثل اجاره ای یا چسم محبت از صاحب خانه ها نداشتیم. سران استان همیشه فرستاده تهران بودند و تا سطوح پائین مدیرتی اقا با لا سر داشتم.

در این عصر جمهوری هم تلاش می کنیم که لا اقل به قانون اساسی به ماده های عمل نشده حاکمان را توجه دهیم و عقلای ایشان هم بی میل نیستند.ما هم دعایمان را می کنیم

سخن جمعه

..... همه باید دیگر این فرضیه غربی ها را که به وسیله مدیا و رسانه تولید فکر می کنند و اندیشه های خلقی را از دورون ایزوله،و در نهایت انسان ها را مجبور به طی راهی می کنند که نباست می رفتند را قبول  فرماید.

از همین آخری شروع به کنم که ملموس تر است . گفتند و نوشتند که آقای خاتمی چه کرده است؟آنقدر هم به وسیله همان روز نامجاتی که هر روز هزینه اش خود را ما خود می دادیم .

رادیو و تلوزیون را که سر هر برج هزینه مصرف برقش را از گلوی کودکان خود می بریدیم و به صورت ماهانه در صف های طویل بانک ها با صرف یک نیم روز پرداخت می کردیم ، و دنبال تضعیف سیستم اصلاحاتی که به اشتیاق بیست و چهار ملیون رای داده بودیم.

نه آقایان ما یک حلقه مفقوده ای در اندیشه مان کم داریم. من فکر می کنم که یک دست نا مرئی ما را به سقوط انسانی و اجتمائی و سیاسی هول می دهد.

نظر شما چیست هیچده ملیون دانس آموز و دانش جو و تیراژ ۳۰۰۰ کتاب چه معنی می دهد؟. شمارگان اندک روز نامه ها شما را نمی ترساند؟سی روز رمضان مبارک و تماشای سریال هاشم آقا چی؟ و نگرانی بعض آقایان از مجموعه شب های شهر برره ؟

و یا پیدا نکردن یک متخصص نفت  یک شخصیت قابل اعتماد برای وزارت خانه ای که صد سال است ممر درآمد ما شده ، شما را به اندیشه ای فرو نمی برد.؟ این همه مردان تکنوکرات و یا فارغ تحصیل از دانشکده های داخلی در موضوع نفت پس کجا هستند؟

خیلی از عقلائی جناحین اصول گرا و اصلاح گرا مانده اند حیران از این انتسابات مدیران میانه. آیا لااقل ما مدیر میانی را نیز تولید نموده ایم در این ربع قرن؟

لشگر عظیم بی کاری و اعتیاد بیداد می کند و کسی هم نمی داند این بلا را چه کسی بالا آورد. سرمقاله های همین روز ناجات صبح و عصر شاهد همین مطلب است که نشان می دهد که چقدر هم بیم ناک اند.شب از نیمه گذشته است دیگر صبح شنبه باید باشد

سه سال بعد

روی آن کوه باند سنگی.جای جای طرلان ها ُ طوفان ها.دیرگاهیست که دریاچه شیرین می جوشد

به هر باغ یا مزرعه اگر از آن آب گذری می کرد

و می زد موجی و آنگاه برکت های طلائی یا سبز به پشت بام های میرسید. در سه سالی که گذشت قصه ای دارد

سال اول ُ افق از ابریشم و عمود از آب که خنک می کرد پیشانی دهقان را و سال دوم خطی از آهن با نهر تقاطع کرد  و پولادین سدی ساخته شد و لب این مزرعه استخری از آن پدید آمد و سال سوم بود که فاجعه پشت فاحعه ُ آب در یاچه دیگر هیچ نیامد و آنچه که لب این مزرعه می خیساند آب شوری بود

مفتون می گوید سال اول ابریشم  سال دوم  پولاد . سال سوم شوری و سال ها بعد مته و هزاران تیشه و گوچ عشایر وبعد هم معدن

معدن سون گل قره داغ به دست دلال های توسعه افتاد و خاک مس را در پشته پشته به مس سرچشمه کرمان می برند . شاید نتواستن نامی دیگر گزینند

سازندگی افتخار ماست اگر چه ارقام بانکی خیلی ها   و .......

ما سرزمین پدرانمان را دوست داریم