آخر عاقبت سوسیالیم استالینی در کره شمالی

تلاش های تبلیغاتی برای اثبات سلامت رهبر کره شمالی


ایسنا؛ رسانه های دولتی کره شمالی در تلاشی آشکار برای پایان دادن به شایعات درباره مرگ کیم جونگ ایل اعلام کردند وی شش روز متوالی در محافل عمومی حاضر شده است. خبرگزاری رسمی کره شمالی یکشنبه گزارش داد که کیم جونگ ایل از یک کارخانه ساخت سرامیک در استان شمالی جاگانگ بازدید کرده است. به ادعای همین منبع رهبر کره شمالی در ادامه دیدار از استان جاگانگ از یک موسسه تجاری، یک کتابخانه محلی، یک کارخانه داروسازی، یک کارخانه ماشین سازی و یک واحد ارتش و یک نمایش موزیکال بازدید کرده است. این در حالی است که همانند دفعات قبل تصاویر نمایش داده شده از این بازدیدها فاقد سندی است که بر پایه آن بتوان تاریخ ثبت آنها را تعیین کرد. به گفته منابع اطلاعاتی کره جنوبی و امریکا، کیم جونگ ایل 66 ساله در اواسط ماه آگوست دچار سکته مغزی شده ولی در حال بهبود است و هنوز می تواند کشور را اداره کند.

به یک هم وطن

آقای دکتر جناب اعلمی
من نوشته به غایت روشن شما و نقطه نظر های کامنت گذاران را ملاحظه کردم، همه معقول. و قابل اعتنا.
ولی نکاتی حساس در این نوع بر خوردها هست (کاسه های داغ از آش، که سر می آورند)، که باید عقلای حاکمیت در نظر بگیرند. این تحول شگرف تاریخی یعنی انقراض شاهی و تاج و تاجی گذشته از رهنمون های رهبری انقلاب و سایر اقوام ایرانی ، در حقیقت بعد قیام 29 بهمن تبریز شتاب گرفت ، و روی همین اصل هم از اول کسانی که به هر دلیلی با این انقلاب موافق نبودند ، آذربایجان و آذربایجانی را مسبب و ایجاد کننده این تحولات دانستند و همیشه نوک حمله بیرحمانه شان به تورک و زبان تورکی شد. بعد انقلاب 57 هم همیشه در کابینه ها با رجال تاثیر گذارش و هم در جنک 8 ساله با لشگر عاشورا و سردارنش ،و هم در سایر امور اجرائی، خلاصه مورد تنفر شدید اگر نگویم ضد انقلاب بلکه مخالفان جمهوری نو پا شد. و از هر فکر و اندیشه ای خواستند به دست آذر بایجانی باز کار های به وفق مراد خودانجام دهند. نشد.از بین که نرفتند ؟.و هم از رو؟
با همان افکار نژاد پرستی و آریائی در همه شئون کاری از حد اقلی تا حد اکثری در جامعه جاخوش کرده اند و هر گونه اعتراض را که شهر وندان آذربایجانی چه از نظر صنفی و رفاهی تا سیاسی را بکنند زیر اگراندیسمان برده و به صورت یک حرکت تجزیه طلبانه به مقامات مملکتی و سایر مراجع به قول سانسورچی مشهور رضاخان راپورت جعلی می دهند. مثلا اگر در کرمان عده ای شهر وند به عدم تائید صلاحیت نماینده شان معترض شوند، ممکن است با قدری کش و قوس کار را به جائی و حقی را بگیرند، ولی اکر همین عمل در تبریز رخ دهد ، اولین انعکاسش فکر تجزیه طلبی در ذهن شنونده تهرانی و یا مقام تهران باشد و بدون اینکه یه دانند در اصل قضییه چه بوده است. حال همین نمونه را به نان آب و یا کار و یا بهداشت و دیگر معقوله های اجتمائی تسری بدهبد.تا کسی بگوید آقا در لیک فوتبال ما تیم شهرمان مثلا با نا داوری  روبرو شده و شاید هم تقی به توق هم بشود، و شیشه هم شکسته شود ، مثل سایر جا ها، حال بعض  پشت میز نشین های فعلی که همان دل چرکین های  تفکر سابق آریامهری باشدند در هئیت های ورزشی و یا جا های دیگر برای حفظ موقعیت شغلی و کینه عمیق قبلی خود جه راپرت های نخواهند داد و چه خود شیرینی های نخواهند کرد. که تهرانی چه نشسته اید که تجزیه طلب های پیشه وری آمدند. حال اگر این واقعه در اصفهان رخ دهد و جشم سرباز وطن نیروی انتظامی را هم به وسیله مواد آتش زا کور کنند، مسئول باشگاه اصفهانی با گردن بر افرخته می گوید دیه می دهیم و دیگر هیج.
حال دکتر عزیز، دیوار مان گوتاه است ،مثال زنده اش خود حضرت عالی، اگر یک گرد هم آئی دانشجوئی و یا کارمندی برای و یا هر گونه اعتراضی به عدم صلایت شما می شد ، در همان اول هم شما و هم هر گونه اعتراض را به میر جعفر پیشه وری و به باقر اف ها و بی ریا ها نسبت می دادند و راپورت های رضا خانی و محمد رضا شاهی را دشمنان این ملت به مرگز مخابراه می کردند و دیگر تمامی زحمات این مرز بوم و حداقل هشت سال شما دود هوا می شد.جمع بندی کرده باشم، روی سخن من با مقامات محلی خودمان است ولله و بالله با این تفگری که با نژاد پرستی در وجودتان عجین است اگر روز و روزگاری رئیس و با کاره ای در یکی از ادارت استان های فارس هم بشوید، اگر در روبرو هم نباشد مورد مزاح و شوخی همکاریاتان خواهید شد .جون شما نفس آیه شریفه را که می فرماید:( ما شما را از تیره ها و اقوام گوناگون آفریده ایم و نزدیک ترین شما به من پرهیز کار ترین تان همست)نفهمیده اید و گمراه هستید؛ این که اعلمی عزیز ،هم وطن هشترودی رایش را فدای یک کلاش و آدم فریب می کنند،مقصر آن مدیرانی شهرستانی است که هشترودی را در بی آگاهی می خواهد. اصلا دردهشترودی و مراغه ای و سایرین را ندارد ، این ها همان باز مانده اربابان و ملاکان شاهی و تاجی هستند و تقصیر این مردم نگون بخت در فقر سواد سیاسی است که هیج وقت عواملی در حکومت های  مردمی و از بطن مردم برآمده  تدریس نمی کنند. اگر چه مرکزیتی فهیم هم باشد در راس.