اشعار فیس

اؤره یم دوغما شهیر لئرده غریب ؛ سیخیلیر هم داریخیر ؛
نه آجی میش بو گئدیش ؛
من بیلیردیم ؛ امما...
هیچ سویله مه دیم ، یامانیمیش بو گئدیش.
منیم اذن یم نه گئرئک، گئلئجئک سنه عایدیمیش
بیر ایشیق آی گئجه سی ؛ 
سئنه گوستئره بیلمیشدیم او یولو؛
تنها غافل بو کی گون لئر گچئجئک ؛
گئلئجک آیری لیق؛ آن لار گئجه سی
یاراشیر میش سئنه او شئن گئدمک ؟
پَرَه ووز قوش کیمی سئنده اوچدون ؛ نهنگ بیر قارتال سئنی من دئن آلدی 
دوغروسی هیچ دونوب ؛ گؤز یاشیمی اصلا گؤره مئزدین او گئجه
سئن گئددین ؛ اؤره گین پارچاسی؛ سئن ائله گیددی
کیم سه بیلمئزدی ؛ منیم احوالیم ؛
ایندی امما او گئدیشدئن بَری ؛داهی هیچ بیر ایز یوخ
نه یاماندی غربت . اؤره گیم دوغما شهیر لئرده ؛ غریب
کاش جا انسان؛ اؤز آنا یوردوندا قالا

===========================================


همین توری

 داشت با زبان بی زبانی حرف های می زد که تا کنون ازش نشنیده ای از آن حرف های که فکر می کنی جائی خوانده ای آن سال های دور ؛ نیم قرن قبل یا  اینکه در کتاب رومان جائی خوانده بودم یا شنیده بودم ؛نمی دانم چرا به دلم نشست ؛مثل نصیحت نبود و حال و هوای صدا و سیما را نداشت ؛ از ته قلب می گفت :

-فقط باید گفت حیف و صد حیف... دل دادن هم برای خود یک ارزشی است مانند داشتن خیلی چیز های که فقط یک بار می توانی داشته نه چند بار دیگر .در تمام دنیا نیز همین است که هست مثل باکره بودن برای خانم یا آقا ...در تمام فرهنگ ها هست در تمام جوامع خواه مترقی  ؛ اگر جه  ساده انگاری شود مثلا غرب و نشانه یک عقب ماندگی  اجتمائی و یا یک ارزش باشد مثل شرق .

دوست داشتن و دل دادگی هم همین هست ؛ انسان تنها می تواند یک بار به حد کمال عاشق شوند و بار دومی هم نیست ؛ شاید باشد چند در ملیونی... می توان هر آن و لحظه عاشق ماند ولی هر روز و هر سال نمی شود عاشق شد ؛ بعد عمری ؛یکی را به اندازه و سیاق خود دلدادگی دوست اش می داری اگر چه دورید و هم خیلی دور آن قدر که می گویند سالیان نوری ؛ ولی خود... عاشقی دیگر  و اسم اش هم همینه که هست .دیگر آنی ک باید داشته باشی رفت و تکرارش همان لوده گی یا هرزه گی هم می شود گفت و یا به قولی دون ژون بودن که شاید لایق همه نباشد و با اینکه خیلی ها می توانند خوششان بیاید .

به قدری راحت حرف هایش را می زد؛ و  دوستان همه  منتظر بودن نتیجه این های که گفت بگیرد و خلاص شان کند؛چون این روز  دیگر کسی  عادت نکرده غیر روز مرّه گی حرف های بشنوند و به قولی مسئولیّت داشته باشد .شنیدن بعض حرف ها و هم نه اینکه عمل هم نکنی سخت است .یک بار ازدواج کرده و دیگر این عاشق شدن ها چیست و این حرف های گنده صد تا یک غاز . و وقتی سکوت دوستان را دید ادامه داد :

هم اینکه سخت است گفتم که فاصله سال نوری است ؛و دیگر سن و سالی نمانده مثل نوجوان ها بشینی تا سحر ؛اقل ده بار بگوئی دوست ات دارم و بعد خوب چه بگوئی حرف هات که تمام میشود دیگر دوباره  شروع می کنی از اول ؛ چقدر باید حرف هایتان را بزنی دوباره بگوئی دوست اش داری و بعد احساس می کنی باز افتادی به روز مره گی ها دو باره .ادای جوان ها را باید بیاوری تا خود سحر خروس خوان و اذان صبح به داد ات برسد