شاعری از فرزندان ساوالان

شاعیر موغان

23/01/2006

 شاعیر موغان اؤز یازدیغی اؤن سوؤزدن معلوم اولور کی 1327 اینجی گونش ایلینده ساوالانین دؤشونده دونیایه گلمیش وبوی بوخونا چاتمیشدیر. آدی گئده ن گورکَملی شاعیر، ساوالان داغینا توکه - ن مه ز عشقی اولاراق ایددیعا ائدیر کی ائوره ک خسته لیینی بو مؤحته شم داغین زیارتینده درمان ائدیب. موغان به ی اؤز شئعر کیتابینی بیرجیلد ده کی دورت دَفته ر ده ن و600 صحیفه ده ن عیبارت اولور، گونش ایلی حسابیله 12/2/1367 ده بوراخمیشدیر. اوْ نوُ ن

سوُ لطان ساوالان منظومه سیندن که 67 صحیفه لیک بیر نظیره حیدربابا یا حئساب اوْلوُ نوُ ر، بیر نئچه بیت قئیده آلینیر:

ساوالان باخ هاوالان، دردین آلان، چوخدو منیم تک

سئویره م داغ- دَ ره وی، بَت- به ره وی جانلا- تَنیم تک

قارا، آغلی- قاراداغلی ، قاراباغلی ، وطنیم تک

آی بوتون وارلیغی گْؤیچک

ده لی وورغونلارا باش چک!

آی طبیعت گؤزه لی چوْخلو گوزه للیک گؤزو سه ن سن

هم شیرین یازلی، شیرین نازلی، باخیشلار سؤزو سه ن سن

نه بیلیم! بلکه ده دونیادا بهشتین اؤزو سه ن سن

کوْ ثه رین چئشمه سی دریاچه وه باغلی

اَته گین سَبزه لی – باغلی

گول له رین خوْ للو بوتاقلی

گؤز باخارکه ن باخیشملا اؤپوره م آل یاناغین دان

خضر تک آختاریرام آب حیاتی بوُلاغین دان

وارلیقین شه فتینی بلکه اَ مه م اوْ گول دوداغیندان

آلمادان حاجه تیمی من اوْ موقدده س اوْ جاغیندان

چکمه رم ال- آیاغین دان

قوْپمارم هئچ قوُ جاغیندان

اوُلوُ سوُلطان ساوالان، داغلار آرا توُت اوُجا باشین

نئچه میلیون ایلی آید یندی قْوْیوب دور گئری یاشین

آچیق آلنین قیریشیبسا، آغاریب باشیله قاشین

یئنه سای سیزدی ته لاشون

چوخ! دوشوب باشلارا داشین

حؤرمتین وار ائل آرا ، بیزلره سوُ لطان بابا سه ن سن

اؤز قوچاقلارینا یوْ ل گؤسته رن آغشین خوْ جا سه ن سن

دده قوُرقوُ د لو او سه ک سن بیر ائلاته آتا سه ن سن

دیللرین اَزبری ائللر آرا سه ن سن

بوْ للو ده رده چارا سه ن سن

یاد غم فروغ

چرا توقف کنم، چرا؟
پرنده‌ها به جست‌وجوی جانب آبی رفته‌اند.
افق عمودی است
افق عمودی است و حرکت: فواره‌وار
و در حدود بینش
سیاره‌های نورانی می‌چرخند
زمین در ارتفاع به تکرار می‌رسد
و چاه‌های هوایی
به نقب‌های رابطه تبدیل می‌شوند
و روز وسعتی است
که در مخیله‌ی تنگ کرم روزنامه نمی‌گنجد
چرا توقف کنم؟
راه از میان مویرگ‌های حیات می‌گذرد
کیفیت محیط کِشتی زهدان ماه
سلول‌های فاسد را خواهد کشت
و در فضای شیمیایی بعد از طلوع
تنها صداست
صدا که جذب ذره‌های زمان خواهد شد
چرا توقف کنم؟

چه می‌تواند باشد مرداب
چه می‌تواند باشد جز جای تخم‌ریزی حشرات فساد
افکار سردخانه را جنازه‌های بادکرده رقم می‌زنند.
نامرد، در سیاهی
فقدان مردی‌اش را پنهان کرده است
و سوسک ... آه
وقتی که سوسک سخن می‌گوید
چرا توقف کنم؟
همکاری حروف سربی بیهوده است
همکاری حروف سربی
اندیشه‌ی حقیر را نجات نخواهد داد
من از سلاله‌ی درختانم
تنفس هوای مانده ملولم می‌کند
پرنده‌ای که مرده بود به من پند داد
که پرواز را به‌خاطر بسپارم
نهایت تمامی نیروها پیوستن است، پیوستن
به اصل روشن خورشید
و ریختن به شعور نور
طبیعی است
که آسیاب‌های بادی می‌پوسند
چرا توقف کنم؟
من خوشه‌های نارس گندم را
به زیر پستان می‌گیرم
و شیر می‌دهم

صدا، صدا، صدا، تنها صدا
صدای میل طویل گیاه به روییدن
صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن
صدای ریزش نور ستاره بر جدار مادگی خاک
صدای انعقاد نطفه‌ی معنی
و بسط ذهن مشترک عشق
صدا، صدا، صدا، تنها صداست که می‌ماند
در سرزمین قدکوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کرده‌اند
| ‌چرا توقف کنم؟
من از عناصر چهارگانه اطاعت می‌کنم
و کار تدوین نظامنامه‌ی قلبم
کار حکومت محلی کوران نیست
مرا به زوزه‌ی دراز توحش
در عضو جنسی حیوان چه‌کار؟
مرا به حرکت حقیر کرم در خلاء گوشتی چه‌کار؟
مرا تبار خونی گل‌ها به زیستن متعهد کرده است
تبار خونی گل‌ها، می‌دانید؟!

فروغ فرخزاد/آذرماه 1345

تاریخ در ذهن

چهره هاى انقلابى
لئو تروتسکى
ترجمه و گردآورى:فرهاد کاوه
166683.jpg
•۱۸۷۹
«لئو تروتسکى» رهبر انقلابى و سیاستمدار بزرگ روسیه و از دوستان نزدیک «لنین» است. او صاحب نظریه معروف «انقلاب دائم» است که زمانى از محبوبیتى بالا برخوردار بود اما پس از به قدرت رسیدن «استالین» از محبوبیت این نظریه بسیار کاسته شد. او توسط یکى از مامورین «استالین» ترور شد و به رغم آنکه خود «ترور سرخ» را محکوم مى کرد اما به نظر مى رسد خود از حامیان درجه یک آن بوده است.«لو داویدویچ برون اشتاین» مشهور به «لئو تروتسکى» در سال ۱۸۷۹ در شهر «یانکوفکا» ایالت اوکراین در خانواده اى کشاورز و یهودى به دنیا آمد و پدرش از ملاکان بزرگ آن شهر به شمار مى آمد. او پس از اتمام تحصیلات مقدماتى در مدرسه یهودیان براى ادامه تحصیل به مدرسه اى در «اودسا» رفت. به رغم علاقه فراوانش به ریاضیات و کسب نمرات ممتاز در مدرسه به دلیل مسخره کردن معلم زبان فرانسه خود از مدرسه اخراج شد. او در این سال ها به مطالعه در زمینه هاى سیاسى اجتماعى پرداخت و به عقاید مارکس علاقه مند شد. در سال ۱۸۹۶ «تروتسکى» به حزب سوسیال دموکرات پیوست و دوسال بعد به دلیل داشتن عقاید مارکسیستى دستگیر و به سیبرى تبعید شد. پس از چهارسال از تبعید گریخت، با پاسپورتى جعلى خود را به انگلستان رساند و در لندن بود که موفق به ملاقات لنین و دیگر اندیشمندان انقلابى روسیه شد. دوستى او و لنین در سال ۱۹۰۳ پایان یافت و او رهبرى جناح «منشویک» منشعب از حزب سوسیال دموکرات را برعهده گرفت و به مخالفت با جناح «بلشویک» به رهبرى لنین برخاست و اعلام کرد که سیاست هاى جناح «لنین» به حکومتى دیکتاتورى منجر خواهد شد. او در سال ۱۹۰۵ اولین مجلس انقلابى اتحاد جماهیر شوروى را در سنت پترزبورگ تشکیل داد و به ریاست آن انتخاب شد. در همین دوران بود که او نظریه «انقلاب دائم» را مطرح کرد و طى آن اظهار داشت که انقلاب هر کشور باید به تمامى کشورها سرایت کند و از سوى انقلاب هاى دیگر حمایت شود. او در همین زمان دوباره دستگیر و به سیبرى تبعید شد و مجدداً از آنجا گریخت.با مرگ لنین، «تروتسکى» و «استالین» به شخصیت هاى برتر سیاسى روز بدل شدند و «استالین» در این بین با تاکید بر پیروى سیاسى اش از لنین توانست بیشتر جلب نظر کند، به رغم آنکه «لنین» هیچ گاه «استالین» را به عنوان جانشین و دوست خود معرفى نکرده بود. «تروتسکى» در سال ۱۹۲۴ کتابى تحت عنوان «ادبیات و انقلاب» منتشر کرد که مجموعه اى از مهمترین مقالات او است. او در ۲۱ اوت ۱۹۴۰ به دست «ژاکه درشد» به ضرب درفش به شدت زخمى شد و سپس جان سپرد.