غلامحسین ساعدی
محمدرضا بیگی
زندگی و آثار:غلامحسین ساعدی با اسم مستعار گوهرمراد (1364-1314 ش)، در تبریز به دنیا آمد. در 1323 به دبستان بدر تبریز و در 1329 به دبیرستان منصور رفت. سال 1330 آغاز فعالیت سیاسی او بود، در1331، مسئولیت انتشار روزنامههای فریاد، صعود و جوانان آذربایجان را به عهده گرفت و به درج مقاله و داستان در این سه روزنامه و روزنامة دانش آموز چاپ تهران، پرداخت. بعد از کودتای 28 مرداد32 دستگیر و چند ماه زندانی شد. در 1324 به دانشکدة پزشکی تبریز وارد شد و سال بعد با مجلة سخن همکاری کرد و کتابهای مرغ انجیر و پیکمالیون را در تبریز انتشار داد. از این سال به بعد شروع به نوشتن و منتشر کردن نمایشنامه و داستانهای کوتاه کرد. در 1341 با کتاب هفته و مجلة آرش همکاری خود را شروع کرد. در واقع پر بارترین سالهای عمر ساعدی از سالهای 1343ـ1342 شروع می شود. به خصوص سالهای 1346ـ1345 سالهای پرکاری ساعدی است. تنیچند فضای خاص یک دوره را میسازند که از اواسط 1330 تا نیمة 1350 ادامه دارد. غلامحسین یکی از سازندگان فضای روشنفکری ایران است. در سال 1353 با همکاری نویسندگان معتبر آن روزگار دست به انتشار مجلة الفبا زد.
در فاصلة دورهای سی ساله، که از سال 1332 شروع میشود و به 1363 پایان مییابد، ساعدی بیش از شصت داستان کوتاه نوشته است. ساعدی هفت رمان نوشته است که سهتای آن کامل است و چاپ شده؛ توپ؛ غریبه در شهر و تاتار خندان. این آخری را در زندان نوشته است.
از آثار داستانی او: خانههای شهرری؛ شب نشینی باشکوه؛ عزاداران بیل؛ دندیل؛ مرغ انجیر؛ واهمههای بی نام و نشان؛ ترس و لرز؛ گور و گهواره؛ شکسته بند؛ شکایت؛ مهدی دیگر؛ سایه به سایه و آشفتهحالان بیدار بخت را می توان نام برد.
ساعدی نمایشنامههای زیادی نوشت و منتشرکرد: کار با فکها در سنگر؛ کلاتهگل؛ چوب به دستهای ورزیل؛ بهترین بابای دنیا؛ پنج نمایش نامه از انقلاب مشروطیت؛ آی با کلاه ،آی بیکلاه؛ خانه روشنی؛ دیکته و زاویه؛ پرواز بندان؛ وای بر مغلوب و آثار دیگری که هنوز تعدادی چاپ نشدهاست.
تم:دنیای داستانهایش دنیای غمانگیز نداری، خرافات، جنون، وحشت و مرگ است. دهقانان کنده شده از زمین، روشنفکران مردد و بی هدف، گداها و ولگردانی که آواره در حاشیة اجتماع میزیند، به شکلی زنده و قانع کننده در آثارش حضور مییابند تا جامعهای ترسان و پریشان را به نمایش بگذارند. ساعدی برخلاف اجتماع نگاران ساده انگار، از فقرستایی میپرهیزد و میکوشد که فقر فرهنگی را در زمینهسازی تباهیهای اجتماعی و استهالة انسان ها بنماید. در نخستین داستانهایش، چنان توجهی به دردشناسی روانی دارد که گاه روابط اجتماعی را در حدی روانی خلاصه میکند و داستان را بر بستری بیمار گونه پیش میبرد. اما ساعدی به مرور برجنبة اجتماعی و سیاسی آثارش میافزاید و نومیدی و آشفته فکری مردمی را به نمایش میگذارد که سالیان دراز گرفتار حکومت ترس و بی اعتمادی متقابل بودهاند.
در دندیل، آرام آرام فضایی کابوسوار و تلخ از مجموعهای فقرزده ساخته میشود، اما وقتی تمام خواب و خیالهای لحافکشان دور میشود، نه جای خنده و نه جای گریه است، آن فضای عبث و پوک شایسته در زهر خندهای است بر اینها که قربانیاناند و آنها که رمه را به چنین قربانگاهی سوق دادهاند.
با وجود اینکه گذر زمان بر بسیاری از داستانهای روستایی سال 1340 تا 50 گرد فراموشی پاشیده عزاداران بیل همچنان اثری پرخواننده و پدید آورندة یک جریان ادبی خاص است. شاملو میگفت:«عزاداران بیل را داریم از ساعدی که به عقیدة من پیشکسوت گابریل گارسیا مارکز است.» کتاب عزاداران بیل را در سال 1343 به چاپ رساند که تا سال 1356 دوازده بار تجدید چاپ شد.
از نمایشنامههای متعددی که دارد، مهمترینشان «چوب به دستهای ورزیل» قدرتی بیچون و چرا دارد. برای نشان دادن حسن غربت این محیط و انعکاس رؤیاها و کابوسهای مردمان این دیار غریب، آنسان واقعیت و خیال را درهم میآمیزد که کارش جلوهای سوررئالیستی مییابد. از تمامی عوامل ذهنی و حسی کمک میگیرد تا جنبة هراس انگیز و معنای شوم وقایع عادی شده را در پرتو نوری سرد آشکار سازد. ساعدی سوررئالیسم را برای گریز از واقعیت به کار نمیگیرد بلکه، با پیش بردن داستان بر مبنای از هم پاشیدن مسائل روزمره، به وسیلة غرایب، طنز سیاه خود را قوام می بخشد. طنز وهمناکی که کیفیت تصورناپذیر زندگی در دوران سخت را با صراحت و شدتی واقعیتر از خود واقعیت مجسم میکند. جلال آل احمد پس از دیدن نمایشنامة چوب به دستهای ورزیل مینویسد: «اینجا دیگر ساعدی یک ایرانی برای دنیا حرفزننده است. بر سکوی پرش مسائل محلی به دنیا جستن، یعنی این، اگر خرقه بخشیدن در عالم قلم رسم بود و اگر لیاقت و حق چنین بخششی مییافتم، من خرقهام را به دوش غلامحسین ساعدی میافکندم.»
سبک:ساعدی به عنوان نویسندهای صاحب سبک در عرصة ادبیات ایران مطرح شده است. ادبیات ساعدی ادبیات زمانة هراس (دهة 50 ) است. از اینرو، ترس از تهاجمی غریبالوقوع تمامی داستانهایش را فرا میگیرد. مضحکهای تلخ به اعماق اثر رسوخ میکند و موقعیتی تازه پیدا میکند. وموقعیتی تازه پدید میآورد. غرابت برخواسته از درون زندگی بر فضای داستان چیره میشود ونیرویی تکان دهنده به آن میبخشد. ساعدی از عوامل وهم انگیز برای ایجاد حال وهوای هول وگم گشتگی بهره میگیرد وفضاهای شگفت و مرموزی میآفریند که در میان داستانهای ایرانی تازگی دارد. در واقع، از طریق غریب نمایی واقعیتها، جوهرة درونی واز نظر پنهان نگه داشتة آنها را بر ملا میکند و به رئالیسمی دردناک دست مییابد. نثر محاورهای او از امتیاز خاصی بهرهمند نیست؛ اصرار نویسنده برای انتقال تکرارها وبی بند وباری لحن عامیانه (به بهانة حفظ ساختار زبان عامه) نثر او را عاری از ایجاز و گاه خسته کننده میکند. ساعدی نگران شایستگی تکنیکی داستانهای خود نیست وهمین امر به کارش لطمه جدی زده است. اما او نویسندهای توانا در ایجاد وحفظ کنش داستان تا آخر است و اصالت کارهایش مبتنی بر فضا آفرینی شگفتی است که نیرویی تکان دهنده به آثارش میدهد و از او نویسندهای صاحب سبک میسازد که به بیان شخصی خود دست یافته است. بیشتر داستانهایش مایههای اقلیمی دارد.عزاداران بیل، توپ و ترسولرز از سفرها وپژوهشهای او در نقاط ایران مایه گرفتهاند. ساعدی، در هر زمینه، ضمن پدید آوردن داستانهای متوسط آثار طراز اولی نیز آفریدهاست. یکی از مشخصههای نویسندگی غلامحسین ساعدی با شتاب نوشتن و با شتاب چاپ کردن است. کاری که تجدید نظر ندارد، پاکنویس ندارد، و بیش از یک بار نوشته نمی شود و زود هم چاپ می شود. بعدها خود او نیز آن را نقطه ضعف کارش می داند:«اولین و دومین کتابم که مزخرف نویسی مطلق بود و همهاش یک جور گردن کشی در مقابل لاکتابی، در سال 1334، چاپ شد. خنده دار است که آدم، در سنین بالا، به بیمایگی و عوضی بودن خود پی میبرد و شیشة ظریف روح هنرمند کاذب هم تحمل یک تلنگر کوچک را ندارد. چیزکی در جایی نوشته و من غرق در ناامیدی مطلق شدم. سیانور هم فراهم کردم که خودکشی کنم... حال که به چهل سالگی رسیدهام احساس می کنم تا این انبوه نوشتههایم پرت و عوضی بوده، شتابزده نوشته شده، شتابزده چاپ شده. و هر وقت من این حرف را می زنم خیال می کنم که دارم تواضع به خرج می دهم. نه، من آدم خجول و درویشی هستم ولی هیچ وقت ادای تواضع در نمی آورم. من اگر عمری باقی باشد- که مطمئناً طولانی نخواهد بود- از حالا به بعد خواهم نوشت، بله از حالا به بعد که میدانم که در کدام گوشه بنشینم و تا بر تمام صحنه مسلط باشم، چگونه فریاد بزنم که در تأثیرش تنها انعکاس صدا نباشد. نوشتن که دست کمی از کشتی گیری ندارد، فن کشتی گرفتن را خیال میکنم اندکی یادگرفته باشم؛ چه در زندگی، و جسارت بکنم بگویم مختصری هم در نوشتن.»
گفتوگو:گفتوگو درکارهای ساعدی هم جه دراماتیک داستانهای او را به عهده میگیرد و هم در آدمپردازی نمود پیدا میکند. با گفتوگوهای ساده، بدیهی، تکرار شونده پیش میرود. بی آن که مزه پرانی و مضمون سازی کند. از مجموعه گفتوگوها و حرکات موقعیت ساخته میشود که از خوب بنگری دیگر ساده، بدیهی و تکرار شونده نیست، تمام اجزا ساخته شده تا ترکیبی مضحک از رابط آدمها و جهان پیش چشم بیاید. ساعدی میگوید:« من از گفتوگوی آدمیزاد خیلی لذت می برم و گفتوگو اصلاً برای من مسئله شوخی نبود.»
و آخر:ساعدی هرگز با محیط غربت اخت نشد:« الان نزدیک به دو سال ست که در این جا آواره ام و هر چند روز را در خانة یکی از دوستانم به سر می برم. احساس می کنم که از ریشه کنده شدهام. هیچ چیز را واقعی نمیبینم. تمام ساختمانهای پاریس را عین دکور تئاتر میبینم. خیال میکنم که داخل کارت پستال زندگی میکنم. از دو چیز میترسم: یکی از خوابیدن و دیگری از بیدار شدن. سعی میکنم تمام شب را بیدار بمانم و نزدیک صبح بخوابم. در تبعید، تنها نوشتن باعث شده من دست به خودکشی نزنم. کنده شدن از میهن در کار ادبی من دو نوع تأثیر گذاشته است: اول این که به شدت به زبان فارسی میاندیشم و سعی میکنم نوشتههایم تمام ظرایف زبان فارسی را داشته باشد دوم این که جنبة تمثیلی بیشتری پیدا کرده است و اما زندگی در تبعید، یعنی زندگی در جهنم. بسیار بداخلاق شدهام. برای خودم غیر قابل تحمل شدهام و نمیدانم که دیگران چگونه مرا تحمل میکنند. من نویسندة متوسطی هستم و هیچ وقت کار خوب ننوشتهام. ممکن است بعضیها با من هم عقیده نباشند، ولی مدام، هر شب وروز صدها سوژة ناب مغزم را پر میکند. فعلاً شبیه چاه آرتزینی هستم که هنوز به منبع اصلی نرسیده، امیدوارم چنین شود و یک مرتبه موادی بیرون بریزد.»
این آخریها تلخ کام بود. داریوش آشوری دربارة آخرین دیدارش با ساعدی مینویسد: «آدرسش را گرفتم و با مترو و اتوبوس رفتم و خانهاش را پیدا کردم... در را که باز کرد، از صورت پف کردة او یکه خوردم. همان جا مرا در آغوش گرفت و گریه را سر داد. آخر سالهایی از جوانیمان را با هم گذرانده بودیم. چند ساعتی تا غروب پیش او بودم. همان حالت آسیمگی را که در او می شناختم داشت اما شدیدتر از پیش. صورت پف کرده و شکم برآمدهاش حکایت از شدت بیماری او داشت و خودش خوب میدانست که پایان کر نزدیک است. در میان شوخیها و خندههای عصبی، با انگشت به شکم برآمدهاش می زد و با لهجة آذربایجانی طنز آمیزش میگفت: بنده میخواهم اندکی وفات بکونم. و گاهی هم ناصر خسرو میافتاد و از این سر اتاق به آن سر اتاق میرفت و با همان لهجه میگفت:«آزرده کرد کژدم غربت جگر مرا.»
هما ناطق میگوید:«در این دو سال آخر ساعدی بیمار بود. چه پیر شده بود و افسرده. این اواخر خودش هم میدانست که رفتنی است... با استفراغ خون به بیمارستان افتاد. به سراغش رفتم در یکی از آخرین دفعات که شب را با التهاب گذرانده بود، دست و پایش را به تخت بسته بودند. مرا که دید گفت: فلانی، بگو دستهای مرا باز کنند، آل احمد آمده است و در اتاق بغلی منتظر است، مرا هم ببرید پیش خودتان بنشینیم و حرف بزنیم. دانستم که مرگ در کمین است یا او خود مرگ را به یاری میطلبد. این شاید آخرین کابوس ساعدی بود. همان روز بود که مسکن به خوردش دادند و دیگر کمتر بیدار شد.
شب آخر که دیدمش با دستگاه نفس می کشید... فردایش که رفتم، یک ساعتی از مرگ او میگذشت. دیر رسیده بودم همه رفته بودند. خودش هم در بیمارستان نبود همزمان سه تن از دوستان هنرمند آذربایجانیاش سر رسیدند. به ناچار نشانی سردخانه را گرفتیم و به آخرین دیدارش شتافتیم... زیر نور چراغی کم سو، آرام و بیخیال خوابیده بود، ملافة سفیدی بدنش را تا گردن می پوشاند. انگار که، همراه با زندگی، همة واهمهها، خستگیها و حتی چین و چروکها رخت بربسته بودند. غلامحسین به راستی جوانتر مینمود و چهرهاش سربهسر می خندید، آن چنان که یکی از همراهان بی اختیار گفت: دارد قصة تنهایی ما را می نویسد و به ریش ما می خندد... آن گاه یک به یک خم شدیم. موهای خاکستری اش را، که روی شانه ریخته بودند. نوازش کردیم، صورت سردش را،که عرق چسبناکی آن را پوشانده بود، بوسیدیم. در اثر فشار دست، قطره خونی بر کنج لبانش نقش بست که آخرین خونریزی هم بود».
غلامحسین ساعدی 2 آذر بر اثر خونریزی داخلی در پاریس در بیمارستان سن آنتوان درگذشت. و در 8 آذر در قطعة هشتاد و پنج گورستان پرلاشز در نزدیکی آرامگاه «صادق هدایت» به خاک سپرده شد.
(اینترتت جایی شده که همچو تو ابله و نادانی که نه هیچ خوانده ای و نه هیچ می دانی لاف وهرزه درایی نمایی
خدارا شکر که بازارتان خریداری نداردببخشید راستی تو باجه کدوم بانک هستید بانکی)
این از نامه پر از ادب تان که چاپ کردم که نگوئید من گمنامم و از شما بی نام ترسی دارم اولا.
در ثانی روح مرحوم کسروی هم شاد که شما ها و ماها به نوشتن تاریخ اش افتخار می کنیم و می کنید.مرحوم کسروی تاریخ نویس با شهامت و پی گیری بود اما چون پارا از تاریخ خارج کرد رفت به دنبال زبان شناسی و لغت شناسی مقام خود را از دست داد و مخصوصا که در مورد زبان شناسی به قدری غلط و کم توجه شد که حال خود تورک ها به ایشان نقد و انتقاد دارند که حرف های بی مورد خیلی نوشته در این کلام نمی گنجد ثانیا.
مولانا هم که پسوند اسمش رومی است ،تهرانی یا کرمانی هم نیست و روم را اگر چه می دانید باید یک بار دیگر بگویم که روم صغیر را می گویند یک روم کبیر داشتیم همان واتیکان و دیگری هم تورکیه کنونی که بعد ها خاندان عثمانی از دست صلیبیون گرفتند و شد امپراطور عثمانی و علت مهاجرت اش هم به روم،بی داد گری های بوده که شاهانی همچون محمد رضا بودند و مهربانی همان شاه ها او را از موطن اش که بلغ است به روم گوچانید و اگر در ایران شاهی شما جائی برای آن بود مثل خیلی ها می ماند و مهاجرت نمی کرد ثالثا
نظامی هم گنجه ای است و همان گنجه که اگر شاه بابا های شما عرضه نگه داری شان را داشتند همان هم حریم در ایران می ماند و در قلم رو آذر بایجان می شد که ذر اصل هست. وطن اش گنجه رابعا
این کورش و داریوش مادر شاه که با خواهر و مادر شان ازدواج می کردند هم می گذرم که ادب اجازه نمی دهند.
اما ،بانکی هم شهرت بنده است که چه کنم آن رضا شاه و ایادی شان نمی گذاشتند ما در پسوند شهرت مان به نویسیم به زبان خودمان ، اورمی یا انزلی ،چون نه که فرزند یک اعیان و اشراف بود شهر را به تمامی خرید و اسم اش را عوض کرد شد بندر پهلوی و رضاییه بندر شاهپور و غیره و هر خیابانی را هر کوجه را به اسم خود و خانواده اش کرد و دیگر برای ما جائی نبود الا اینکه شغل اجداد مان که صراف و تجارت بود کردند بانکی رابعا.
پور پیرا هم چندین کتاب نوشته شما بهتر است به روید و به ایشان جواب بدهید و تقصیر حقیر نیست که غیر فحش دادن چیزی از مادرتان و پدرتان یاد نگرفته اید.تا حال هم می ندیدم که جواب آکادمیک بدهند هر چه داده ان مثل شما فحش بوده
من تمام حرف های که نوشته اید را چواب گفتم الا یگی.و اما من پول رفتن به تورکیه را ندارم چون که بابا ومامان ندارم که پول بدهند و من مسافرت کنم ولی می دانم که هزار سال تمام تورک ها در همین ایران به سلطنت نشسته اند تقصیر بنده کجا بوده که تمام شاهان تورک تبار بوده اند.
ایرانیکا = خود جناب بهائی اصل اش که به من مربوط نیست و انسان ها دین خودشان را انتخاب می کنند ایشان لا اقل دو بار من شنیدم که گفت. که من در تز دانشجوئی از زبان فارسی که به خط و حرف عربی می نویسند دفاع نکردم و حالا هم اگر دوستان رای دهد همین فارس را فنگلیشی می نویسم.خودشان گفتند.
ولی حرف من این که علت عصبانی بودن ات را در نوشتن نمی فهمم خوب نی پرسیدید و من هم جواب می دهم.
و اما اینکه زبان سعدی غیر فارسی بود را دکتر صدر الاشرافی در چندین مقاله دانشگاهی معتبر نوشته و دست بردن فروغی به گلستان و بوستان هم ایشان و چندین شخص دیگر نوشته اند.یک بار سعدی مرحوم و حافظ مرحوم ننوشته اند که بچه ایران اند.نسخ قدیم در یک فصلی زبان مادری سعدی را دارد و من هم یک نسخه دارم شاید در کتاب خانه های ایران حال فعلی هم باشد در بعضی از خانواده هست، شما گلستان را در دست های با سوادتان بگیرید اگر کلمه ایران زمین یافتید به حقیر اطلاع دهید آن ها ملک عجم می گفتند عجم هم معنی خود را دارد یعنی نادان بی فهم لال بی شعور از کتاب دهخدا گرفته شده این معانی.
در هزاره فردوسی باز کسانی شاهنامه دست بردند"چو ایران نباشد تن من مباد" کاملا و خیلی کلمه ها را جا دادند این کار در زمان رضا شاه کبیر تان اتفاق اقتاد ، برای بزرگ داشت ایشان فروغی و دکتر غنی و دیگران به شاه نامه دسا بردند،همه شد ایران نامه ،اخر باید بروید بخوانید شعار که نباید گفت که نام شهر ها را عوض می کردند و قباله به اسم رضا شاه تیمار کش اسب های مقام های روسی و بعد خوانواده فرمان فرما بود می زدندو پول تمبر و ثبت اسناد شمال را که مصادره می فرمودند از مالکان بد بخت مازندارانی می گرفتند.
حالا می رسیم به جمع کردن مطالب.
اقای مهندس مشیری در برنامه های تلویزیونی خود هر چه از دهانشان می اید در همان امریکائی که شما دوست دارید به روی خانواده پهلوی ها آفتابه بر می دارد،اگر فکر می گنید زمانی می شود که باز شاه و شاهی بیاید سخت اشتباه می کنید.لعنت خدا بر هر چه استالین و استالین چی ... غیر لعنت که کاری از دست من نمی آید و اگر هم آن شاه زاده تان باز به ایران آمدند یعنی تشریف آوردند باز ملت می داند و او ،فکر کنم نیاید تا نظر شما چی باشد؟ یعنی توان و شجاعت اش را دارد؟من که فکر نمی کنم و از خودش به پرسید.
هان راستی شجاعت گفتم یادم آمد،شما یک کامنت می گذارید اسم تان را درست جسابی نمی نویسید،این یعنی زبون و پست بودن ،حالافکر نکید من هم از اهالی ساندیسم نه، نیستم فقط سواد یاد گرفته ام که در مقابل هر چه شاهی و استالینی و فریفته امریکا و اسرائیلی هست باشم و بنویسم.
اما گفته اید که شما باجه کدام بانک هستید،این را هم نمی نویسم و چون از ادب به دور است که نشانی بدهم،همان بهتر که از خانواده محترمه تان بپرسید که باجه کجاست.
در خدمت تان هستم اگر باز با همین ادبیات نوشتید من دوباره عینا هم کامنتان و هم نوشته تان را چاپ می کنم.
ببفرماید... پسر گل به سر... هم زیادبخوانید و هم کنار خوانواده تان باشید و دیگر اسم باجه را نیاورید که خیلی بی ادبی می شود. من از مادر و خواهر شما خجالت می کشم چون ممکن است آنها هم وقت می کنند می خوانند.
سواد را با پول که نمی شود خرید،ماشین آپارتمان و ازدواج و غیره را با پول می شود تهیه کرد ولی سواد را نه باید بروید یاد یگیرید آن هم زحمت دارد کار شما ها نیست .
و اما اینکه انترنت همه گیر شده تقصیر من نیست،بعضی رفتند زحمت کشیدند و در اختیار همه هست شما و من و همه استفاده می کنیم،اگر شاه شما بود ممکن بود نگذارند،کما اینکه تمام روزنامه ها را یم شبه بستند و شد رستاخیز.
ABD Hükümeti’nin çatı istihbarat örgütü Ulusal İstihbarat Ofisi, bu sabahWashington’da “Küresel Trendler 2030” raporunu açıkladı. Raporun “Cin Şişeden Çıkınca” başlıklı bölümünde, bölgesel güçlerin başlarına gelebilecek senaryolar da sıralandı ve burada Türkiye’nin önümüzdeki yıllarda bölünme riskinden bahsedildi. Raporun 131. sayfasında bir tabloda sıralanan, dünyayı etkileyecek altı kötü durum senaryosundan birinde de Türkiye’den bahsedilerek, Kürdistan’ın yükselişinin Türkiye’nin bölünmezliğine bir darbe olacağı belirtildi.
EN SON 2008’DE AÇIKLANDI
En sonuncu 2008’de açıklanan ve şimdiye kadar beşinci kez yayınlanan trendler raporunun hazırlayıcısı Ulusal İstihbarat Konseyi, ABD Hükümeti’ne stratejik düşünce konusunda fikirler sunmakla görevli. Konseyin Washington’da sadece yabancı basın mensuplarına yaptığı özel bir sunumla açıkladığı rapor ise önümüzdeki dönemde dünyayı etkileyecek trendler, yeni ortaklıklar ve risklere odaklanıyor. Konseyin, aralarında Çin ve Hindistan’dan gelenlerin de olduğun 20 yabancı strateji, istihbarat uzmanından görüş alarak hazırladığı rapor, özetle önümüzdeki dönem ABD’nin dünyadaki ağırlığının azalacağını, küresel polisi olmaktan çıkacağını, hiçbir ülkenin küresel bir hegemonya olamayacağını, Çin, Hindistan, Brezilya gibi yeni güçler ortaya çıkacağını ve ABD’nin de Türkiye, Güney Afrika, Endonezya gibi yeni bölgesel güçlerle geliştireceği ortaklıklarla dünyadaki etkisini devam ettireceğini savunuyor. Ancak 11 Eylül’den sonra kurulan ve ABD’nin CIA’yi de bünyesinde bulunduran istihbarat koordinasyonundan sorumlu teşkilat, raporda ağırlıklı olarak Çin’in büyüyen etkisine odaklanıyor.
DÖRT MEGA TREND
Raporda dört mega trendden bahsediliyor: 1) Bireyler güçlenecek 2) Ülkelere arasında güç paylaşılacak 3) Dünya demografik değişimlerinden yoğun olarak etkilenecek, özellikle Avrupa’daki yaşlanan ülkeler geride kalacak 4) Gıda, su ve enerji belirleyici unsurlar olacak.
Raporun en çarpıcı bölümlerinden biri ise “Alternatif Dünyalar” başlığıyla verilen ve gelecek senaryolarının el alındığı kısım. Burada “Cin Şişeden Çıkınca” başlığıyla özel bir bölüm yer alıyor. Ve aralarında Türkiye’nin de bulunduğu ülkeleri etkileyecek gelecek senaryoları değerlendiriliyor. Altı kötü senaryodan oluşan bu kısımda, Türkiye’ye ayrılan maddede şöyle deniliyor: “Kürdistan’ın yükselişi, Türkiye’nin bölünmezliğine bir darbe ve çevresindeki komşularıyla büyük bir ihtilaf riskini artırıyor.”
EN KÖTÜ SENARYO
Raporun sunumu sırasında, Hürriyet’in konuyla ilgili sorusunu yanıtlayan Ulusal İstihbarat Konseyi yetkilisi Mathew Burrows, Suriye’deki olayların bölgeye yayılmasının sonuçları olduğunu belirterek, Türkiye’nin bundan etkilenen ülkelerin başında geldiğini söyledi. Burrows, Kürdistan senaryosu için ise şöyle konuştu: “Bu elbette sadece Türkiye için değil bölgedeki diğer ülkeleri de etkileyecek bir gelişme. O yüzden bunun olmaması için güçlerin bir araya geldiğini göreceğiz. Bu sadece bazı durumlarda en kötü senaryoyu ele alan bir doküman. Bu da Ortadoğu için en kötü senaryo. Gerçekleşmeyecek olmasından emin olmalıyız.”
TÜRKİYE BÖLGESEL GÜÇ
Burrows, toplantıda raporda Türkiye’nin önümüzdeki dönem dünyada oynayacağı rolün de artacağını belirterek, “Türkiye, uluslararası arenada artan bir rol oynayacak ve uluslararası sistemde daha geniş bir etkisi olacak” dedi. ABD’nin Türkiye’yi Ortadoğu’da artan güvenlik riskleri ve Avrupa Birliği üyelik sürecinde nerede gördüğüne ilişkin sorumuza ise şöyle yanıt verdi: “Türkiye başarılı bir demokrasiye kesinlikle bir örnektir. Ekonomik büyümenin başarılmasında da Ortadoğu’da yeşeren diğer demokrasiler için bir modeldir. Türkiye’nin Avrupa Birliği üyeliğinden bahsettiğiniz zaman ise Avrupa Birliği içinde genişlemeye karşı olan çevrelerin reaksiyonu, Türkiye’nin AB üyeliği önünde çok güçlü engellerden biri olacak. Ancak öte yandan müzakereleri sürdürmek ve potansiyel üyeliğin devamını sağlamak da çok önemli.”
RAPORDAN ÇARPICI BÖLÜMLER
* Çin ekonomisi, 20 yıldan az bir süre içinde ABD’yi geçecek ve Asya 2030’a kadar küresel güç olmayı Kuzey Amerika ve Avrupa’nın elinden alacak.
* Avrupa, Japonya ve Rusya’da ekonominin yavaş yavaş gerilemesi muhtemelen devam edecek.
* Küresel ekonominin başarısı, geleneksel Batı’ya değil, gelişmekte olan ülkelerin ilerlemesine bağlı olacak.
* 15-20 yıl içinde teknolojik aktiviteler Çin, Hindistan ve Brezilya gibi ülkelere kayacak.
* Google ve Facebook gibi ülkeler gerçek zamanlı bilginin başında oturmaya devam edecek ve bu konuda bütün hükümetlerden daha ileri olacaklar.
* Bilgi, şirketleri toplumsal davranışları etkileme konusunda hükümetler kadar güçlü kılacak.
* Yeni teknolojinin gelişimi, Ortadoğu’da görüldüğü gibi vatandaşları hükümetlere karşı çıkmak için bir araya getirme kabiliyeti kazandırırken, hükümetlere de benzeri görülmemiş biçimde insanları izleme yeteneği sunacak.
* 2030’da kadar İslami terörizm sona erebilir ancak bazı devletler bundan yararlanmak isteyebileceği için tam olarak yok olmayacak.
* Siber alanda uzmanlaşan bazı bireyler hizmetlerini örneğin teröristlere yüksek ücretlerle satarak, ekonomik ve finansal sisteme büyük zararlar verebilirler.
* Büyük ihtimalle dünya önümüzdeki dönem bir siber silahlanmaya tanıklık edecek.