مصیبت مان هم سیاسی شد به یمن کشمکش های رقیبی
به همه جای دنیا در آن واحد مدیر و مدبر صادر می کنیم و به صف کشیدن و زنبیل گذاشتن هم رسید ولی مردمی زحمت کش و کشاورز وقتی که به خواست خدا در عصر روز حادثه همه مشغول کار بیرون در منزل و کشاورزی دیم مشغول بودند غول ویرانی آمد...
آمد اما این بار نه پنچ صبح بلکه پنچ عصر،وای اگر موقع سحر بود،هزاران هزار گشته بود با بی رحمی،ولی اولین بار خبر آز خارج آمد و چند و چون دیگر شفاهی به گوش ها رسید.خود تبریز چنان لرزید و همه دیوانه وار به خیابان آمدند،و ترس بود و ترس از این طبیعت خشم.
چند ساعتی نگذشت که سیاسیون به جان هم دیگر آفتادند و در این میان تنها شب سرد ورزگان و ییلاقات قره داغ به خاموشی رفت و خوف و ترس بیشتر نمایان شد.
از دیگر ملل خبری چندان ندارم ولی در ملک همه چیزمان به سرعت سیاسی و پنهان کاری میشود. قبلا نمونه هایش را مثل ایدز و بی آبی و گرانی و اقتصاد نالان دیده بودیم،می گویند هنوز بم آن کهن دیار خشتی آسوده نشده و این بار اهر و ورزگان و چندین ده و دهستان به تاریخ پیوست،دهات ما زلزله نیامده خود ویران بود چراکه ده و دهستان نیرو کار می خواهد و آب که هردو را همین طبیعت از آن ها دریغ کرده ،جوانان به خاطر قرص نان به مراکز شهرستان ها و به خصوص پایتخت به عمله گی رفته اند و آب هم که ذاتا ...
می ماند پیر سالان که توان هجرت نداشتند.
زمانی ورزگان و قره داغ از ایالات مهم ایران بود که شاه زادگان و اعیان قاجار برای حاکمیت در آن محل فتنه ها در دربار راه می انداختند،و در جبران خسارت جنگ های ایران روس عباس میرزا را کمک شایان کردند آن قدر که فتحعلی شاه گفته بود این همه این مردم داشتند و ما خبر نداشتیم،چرا که اگر خبری از دارا بودن شان داشت ملت را می چاپید.
خدا رحمت کند عباس میزا را که هر چه در توان داشت برای این ملک و ملت قدم برداشت،چندین ده نفر زا برای آموزش های نظامی و صنعتی به فرنگ فرستاد و اولین ها را به این اب و خاک آورد و نمونه اش صنعت جاپخانه بود و اسلحه قور خانه.
سخن مان از زلزله آمد که اولین بار بی بی سی گفت و از شدت اش در تبریز گمان می رفت باید در هم نزدیگی ها باید باشد،و بعد خبر آمد که محال قره داغ ویران شد و باز رخمت خدا بود که اتفاق روز روش آمد و الا خدا می داند که گشته ها به هزاران می رسید.
از خدا باید تشگر کرد و هزار بار هم.
و الا از این مدیران میانی کاری ساخته نمی بود
معاون اول رئیس جمهوری پیش از آن نیز گفته بود که دولت از مرتضوی به طور جدی حمایت می کند.
استدلال به کار رفته در سخنان محمدرضا رحیمی درباره عدم صلاحیت دیوان عدالت اداری برای بررسی شکایت از مدیرعامل صندوق تامین اجتماعی، توسط وکیل سعید مرتضوی نیز مورد استفاده قرار گرفت.
محمد اصلانی در همان روزی که معاون اول احمدی نژاد، علیه رأی دیوان عدالت اداری موضعگیری کرد به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفت که رأی هیئت عمومی دیوان عدالت اداری "فاقد وجاهت قانونی" است.
به گفته وی، "صلاحیتهای دیوان عدالت اداری مربوط به وزارتخانهها، سازمانهای دولتی و نهادهای عمومی دولتی است نه نهاد عمومی غیردولتی."
وکیل مرتضوی گفت چون صندوق تأمین اجتماعی یک "نهاد عمومی غیردولتی" است، دیوان عدالت اداری "صلاحیت رسیدگی به این پرونده را نداشته است."
به نقل از مطبوعات و رسانه های داخلی
حال سئوالی که پیش می آید
"وقتی یک نهاد غیر دولتی و عمومی شد " چه ارگانی باد برایش رئیس و سرپرست تعین کند آیا تا به حال بعد تشکیل این صندوق برای گماشتن رئیس چرا مشکلی پیش نیامده و تا حال چه کسی این فعل گماشتن را انجام می داد. این پرسشی است از مقامات قضائی و دولت
سال گرد تولد عزیزی است که شش سال از دوری اش می گذرد،سال هاست بی او و به فکر او برایم خیلی عذاب دارد،مگر به پیرهن یوسف اش وصف شود.
بیشتر دلم عذاب آن ندارد که به راهی طی شد خود خواسته بود وگرنه آشوب دوری اش مرا میسوزاند.
خود می دانست که برای بودن باید رفت،وبرای ماندنش هم دوچندان تلاش می خواست که حتم داشتم خود واقف است به این هجرت.
گرچه همه جوانان روزی باید به مسیری روند که پدر شان نرفته است،ولی این هجرت غمی تلمباردارد در دل هر پدری که عاشق عاقبت به خیری فرزندش باشد.
شش سال تمام به هر کوهی رفتم نشان عشق او داشت، چرا که از همان خرد سالی مرا در هیچ یک از مسیر های کوه های که می رفتیم مرا یک دوست بود تا فرزند.
به همان سخت کوشی که در کوه دیده بودم از او،اطمینان داشتم که سر به مقصود خواهد رساند.ولی چه می شود با تقدیر کرد،طفلکی با عشقی یک طرفه به امید رجاله ای در دام شد. و این سنگینی گمان نکنم که عمری راحت اش بگذارد.
خدایا به سلامت دارش،نظر به سوی تو دارم که غریب نوازی... آمین