مفتون باد را آواز باید کرد

نیمی از فصل بهاران رفت
ولی افسوس
رونقی در کشت زاران نیست
بر فراز گوه گاهی توده ابریست
خشک و پا بر جا و در ان رنگ ظوفان نیست
ماه نیسان میرود ارام و ابی پوش
باران نیست   باران نیست
هر درختی چون صلیبی در سکوت باغ
باغ گورستان صد عیسای بی پیغام
دشت را قهر خدا خشکاند
ابر تا کی بر فراز گوه خواهد ماند
باد را آواز باید کرد
من زبان باد را آموختم  در موسم سرگشتگی هایم
باد را با بازوان پیغام باید داد
باد با چشمهای ما بیگانه ولی بادست هایمان  آشنا
باد اگر بر خیزد از اقصای این سامان
رهگذارش  کوچه های زنده خواهد بود
ضربه تدریس خواهد کرد
با تکان دستمالی باد می جنبد
باد را تقدیس باید کرد

حضرت دوست در غربت

 روایت شمس و مولاناست
در مکتب عشق نای و نی
و شرحه صدر
سری به غلتان در کوی دوست رود
ور نه حلاج وار بر سر دار
عشق به کمال رسید
و یار رخسار در نقاب شد
لیالی قدر
سفره محبت بود که گسترد و روزه شیخ صنعان به کلامی شگست
صدای موذن
و اقامه
به صلات بود
در گوه
که های های  ای اهل اندیشه
به رغم مدعیانی که منع دوست کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست
و دریغ
که مولای روم گفت  تشنگان ره شوقیم  ای نگار

باز شناسی اخلاق

 

مهمان‌نوازی و تعارف در بین ما ایرانیان

طاهره شیخ‌الاسلام

 


سه‌شنبه ٢٦ مهر ١٣٨٤


یکی از ویژگی‌های ملی ما ایرانیان مهمان نوازی است که اکثر قریب به اتفاق غربیانی که به ایران سفر کرده اند، از آن سخن گفته‌اند و ما نیز به آن مباهات فراوان می‌کنیم. ریشه یا یکی از ریشه‌های این خصوصیت ملی را نیز با کمی تعمق می‌توان در فقر و ناامنی یافت که بر جامعه ما حاکم بوده است. توجه به این نکته ضروریست که ریشه‌ی مشکلات اخلاقی و رفتاری ما هر چه که باشد تا به نامناسب بودن و زیان بخش بودن آنها بخصوص در شرایط متفاوتی که امروزه زندگی می‌کنیم ، واقف نشویم نمی‌توانیم از اسارت آنها رهایی یابیم. تنها آگاهی به درد است که راه را به درمان هموار می‌کند.
در فرهنگ‌ ما تنبلی و تن‌ پروری مذموم‌ تلقی می‌شود و تلاش‌ و کار از ارزش‌ والائی برخوردار است‌. چرا که‌ تنبلی به‌ فقر و نهایتا به سربار بودن فرد می‌انجامد، و کار و تلاش‌ در بیشتر مواقع‌ به کسب در آمد منجر می‌شود که این خود نه تنها فرد را از دیگران بی‌نیاز می‌کند، بلکه برای او این امکان را فراهم می‌آورد که باری از روی دوش دیگران بردارد و گرهی از کار آنان بگشاید. و در حقیقت این روی پای خود بودن و گره گشائی از کار دیگران بوده که برای شخص احترام به ارمغان می‌آورده است. اما چنین به نظر می‌رسد که‌ به‌ تدریج‌ معلول‌ جای خویش‌ را با علت‌ عوض‌ کرده‌ است؛ بدین معنی که ارزش‌ و احترامی را که برای کار و تلاش قائل بودیم ، به ثروت داده‌ شده، و ناپسند بودن تنبلی و تن‌ پروری نیز جای خود را به‌ بی‌آبرویی و بی‌حرمتی شخص تهی دست داده‌ است‌. در حالیکه‌ بخوبی واقفیم که کار و تلاش‌ همیشه‌ی اوقات منجر به‌ نابودی فقر یا ایجاد ثروت‌ نمی‌گردد. بعنوان مثال می‌توان از زارعی نام برد که‌ تمام‌ فصل را در مزرعه‌ با جدیت کار می‌کند اما یک‌ سرمای ناگهانی تمام‌ محصول‌ او را بر باد می‌دهد. بهمین ترتیب بی‌چیزی و فقر نیز همیشه به علت تن پروری و تنبلی نیست. چرا که حوادث غیر مترقبه طبیعی چون سیل و زلزله و یا جنگ و دزدی و غارت می‌تواند در چشم بر هم زدنی بسیاری را تهی دست نماید. عدم انجام کار و تلاش، و تنبلی نیز الزاما به فقر نمی‌انجامد به عنوان مثال در جوامعی که اقتصاد نابسامان دارند و قانونی نیز در کار نیست، به راحتی می‌توان بدون هیچ تلاشی به ثروت دست یافت.
طبعیتاً هنگامی که‌ در یک‌ جامعه‌ آبرو و احترام در داشتن ثروت خلاصه شده باشد ، مردم‌ تحریک‌ و تشویق‌ به‌ ثروت‌ اندوزی می‌شوند و چه‌ بسا که این‌ کسب‌ احترام‌ و آبرو به‌ قیمت‌ زیر پا گذاشتن‌ ارزش‌های اخلاقی و معیارهای انسانی تمام شود. هم تلاش در کسب ثروت و هم کتمان فقر باعث بوجود آمدن ویژگی‌های نامناسب بسیاری می‌گردد. پی آمدهای اخلاقی-رفتاری ثروت یابی را به وقت دیگری موکول می‌کنم و در این نوشتار به پی آمدهای کتمان فقر می‌پردازم .

علائم فقر
رابطه فقر و آبرو
رفتارهائی که در جهت کتمان فقر در پیش گرفته می‌شود:


- مذموم بودن و گناه دانستن "دور ریختن نان‌" و یا "لگد کردن نان": از این عمل به عنوان کفران نعمت نام برده شده است چرا که در یک‌ جامعه‌ی فقیر تکه‌ای نان‌ می‌تواند‌ گرسنه‌ای را سیر کند و یا حتی از مرگ او جلوگیری نماید.
- حفظ حرمت نان و نمک: به کسانی که توسط افراد خیر اطعام می‌شده‌اند توصیه می‌شده است که عمل ناروائی در حق آنان روا نداشته و سپاسگزار عمل نیک آنها باشند. این سپاسگزاری در زمان حاضر که مسئله گرسنگی و نجات از مرگ نیز مطرح نیست ، به ناگوارترین و خطرناک ترین شکل ممکن تغییر صورت داده است؛ بدین معنی که هر گونه نظر و یا عقیده ای مخالف نظر میزبان ، شکستن حرمت نان و نمک خوانده می‌شود. عده ای از همین ویژگی یا ضعف فرهنگی استفاده کرده و با دادن شام یا ناهاری رای و نظر دیگران برای اهدافی که در پیش دارند می‌خرند، (شام یا ناهار انتخاباتی).
شاید ما از این مسئله غافلیم که "عقیده" گزاف ترین بهائی است که در ازای خوردن نان و نمکی در قدیم و یا چلو کبابی در عصر حاضر می‌توان پرداخت. به نظر می‌رسد عبارت "مهمان خر صاحب خانه است" نیز در همین راستا در زبانزدهای ما وارد شده باشد.
- معادل قرار داشتن واژه‌های سلامتی و چاقی: از آنجائی که‌ کمبود غذا معمولاً منجر به‌ لاغری و در مراحل‌ پیشرفته‌تر به‌ بیماری می‌انجامد و تناول‌ زیاد غذا منجر به‌ چاقی می‌شود، در قدیم‌ و هم‌ اکنون‌ نیز در بسیاری از مناطق‌ کشور، چاقی و سلامتی به‌ یک‌ معنی گرفته‌ می‌شود. (اصطلاح چاق سلامتی).
- تقریبا کلیه‌ نذرهای مذهبی مانند سفره‌ی ابوالفضل‌، ختم‌ انعام‌، آش‌ زین‌العابدین‌ بیمار، شله‌ زرد، حلوا و قربانی کردن‌ گوسفند همه‌ با خورد و خوراک‌ سر و کار دارد. یعنی همه‌ی آنها در راستای سیر کردن‌ گرسنگانی بوده‌ که‌ در جامعه‌ فقیر ما بسیار وجود داشته ‌است.
- در قدیم و حتی امروزه در بعضی از مناطق‌ کشور خانواده‌ها به‌دنبال‌ دختری چاق برای ازدواج‌ با پسرشان‌ بوده و هستند. به این‌ دلیل که‌ لاغر بودن‌ نشانه‌ی کمبود غذا و فقر و در نتیجه نامحترم بودن خانواده‌ی دختر و چاقی نشانی از تغذیه‌ی کافی و علامت دارائی خانواده و به عبارتی محترم‌ بودن و آبرومند بودن آنان بوده است.
- سرخ نگاهداشتن صورت با سیلی؛ سرخی گونه‌ نشانه‌ای از تغذیه‌ خوب‌ و تغذیه‌ خوب‌ مستلزم‌ داشتن‌ پول‌ و پول‌ نشان‌ آبرو و احترام‌ بوده‌ است‌. این اصطلاح در مورد کسانی بکار می‌رود که علی رغم فقر خود ، ظاهرشان را حفظ می‌کنند.
- «کاش‌ یک‌ مهمان‌ بیاید تا ما یک‌ غذای سیر بخوریم‌» این اصطلاح نشان می‌دهد که مردم آنقدر نداشته‌اند که خود و خانواده شان را سیر کنند اما برای حفظ آبروی خویش مجبور بوده‌اند، برای مهمانشان غذای چرب و نرمی تدارک ببینند. بنابراین به برکت وجود مهمان، افراد خانواده نیز غذای بهتری می‌خورده‌اند.
- نیم سیر کردن کودکان قبل از رفتن به مهمانی؛ ازآنجا که‌ اولین‌ نیاز انسان‌ غذا و در نتیجه‌ بارزترین‌ نشان‌ فقر، گرسنگی است‌؛ بسیاری از مادران‌ قبل‌ از رفتن‌ به‌ مهمانی در جهت حفظ آبروی خود فرزندانشان را نیم‌ سیر کرده‌ و به‌ آن‌ها سفارش‌ می‌کنند که‌ تا به‌ آن‌ها تعارف‌ نشده‌ ، دست‌ به‌ غذا و سایر خوراکی‌ها نزنند.
- داشتن اتاقی به نام اتاق مهمانخانه که اکنون پذیرائی خوانده می‌شود، تهیه بهترین و متنوع‌ترین غذا‌ها در مهمانی‌ها، استفاده از بهترین سرویس‌های غذا خوری و بهترین‌های هر چیز برای مهمان.
-از آنجا که بارزترین نشان دارائی اغذیه و اطعمه است هیچ‌ چیز باندازه‌ نبودن‌ غذا و میوه‌ و شیرینی در خانه‌، هنگامی که‌ کسی سر زده‌ وارد می‌شود باعث‌ خجالت‌ و از بین‌ رفتن‌ آبرو‌ نمی‌شود. و از آنجایی که بیشترین محبت به یک شخص گرسنه، سیر کردن اوست، امروزه نیز هیچ چیز به اندازه غذا دادن به افراد، یعنی مهمانی دادن نشان محبت قلمداد نمی‌گردد. اصراری که‌ امروزه در بین ما در رابطه با پرداخت‌ پول‌ غذای یکدیگر رایج است نیز ریشه در همین پدیده دارد. با کمی توجه می‌توان دید که تقریباً این اصرار در مورد هیچ کالای دیگری دیده نمی‌شود.
- فقر گسترده، گرسنگان را به در خانه‌های مردمی می‌کشانده است که وضع مادی بهتری داشته‌اند . حتی مردم عادی نیز به امید خوردن غذائی، به بهانه احوالپرسی سرزده به خانه یکدیگر می‌رفته‌اند. طبیعتا صاحب خانه حتی اگر خودش هم وضع چندان به سامانی نداشته، اگرمراجعه کننده فقیری بوده چیزی به او می‌داده و اگر آشنائی بوده او را بدرون می‌خوانده و در جهت حفظ آبروی خود در حد امکان از آو پذیرائی می‌نموده است. شاید ضرب المثل "مهمان حبیب خداست" در همین رابطه در بین ما رایج شده باشد. این ضرب المثل در جهت تشویق مردم به سیر کردن گرسنگان بوجود آمده است اما از آنجا که استفاده از واژه "فقیر" و یا "گرسنه" ، غرور را جریحه دار می‌کرده، آنرا با کلمه‌ی "مهمان" تعویض نموده‌اند.
اینکه امروزه ما حتی در کشورهای بیگانه بخصوص در اوایل ورودمان اصرار به‌ دعوت کردن هر کس‌ که‌ تقه‌ای به‌ در می‌زند ، به درون خانه خود داریم و برای خوراندن و نوشاندن به او اصرار می‌ورزیم ، می‌تواند ریشه در همین پدیده داشته باشد.
- از آنجایی که دست زدن به غذا نشانه‌ی گرسنگی، گرسنگی نشان فقر و فقر معادل بی‌آبروئی بوده است ، مردم سعی می‌کرده‌اند دست به غذا نزنند. در نتیجه میزبان، مجبور بوده است مهمان را با اصرار وادار به خوردن نماید. هر چه مهمان مقید تر به حفظ آبروی خود بوده، دیر تر اصرار میزبان را پذیرا می‌شده و بدین ترتیب تعارف یا اصرار و انکار در میان اجداد ما بوجود آمده و بتدریج در تکرار خویش تبدیل به عادت گشته و به صورت میراث فرهنگی به ما منتقل گشته است.
رفتارها و آدابی که کمتر کسی شهامت کنار گذاشتن و یا حتی زیر سوال بردن آنها را دارد. این رفتارها هر چند ریشه در فقر و به نحو اولی در ترس ما از "مورد قضاوت قرار گرفتن" دارد، اما در پوشش زیبای مهمان نوازی، خوش برخوردی، خونگرمی، مردم داری و احترام ... خود را به ما تحمیل کرده‌اند. بدین معنی که وقتی تهیه غذاهای چند رنگ و تعارفات مکرر به مهمان" احترام " به او خوانده می‌شود، ما برای نشان دادن احترام خود به مهمان غذای متنوع تهیه می‌بینیم و تعارف می‌کنیم و بهمین ترتیب وقتی این اعمال احترام تلقی شود عدم انجام آن به مکدر شدن ما می‌انجامد. و این یکی از بیشمار دایره‌ها‌ی بسته فرهنگی ماست که ما را در اسارت خود گرفته است.
بیاییم با یک تصمیم آگاهانه و در محدوده‌های کوچک دوستانه یا فامیلی تعارفات‌ را کنار بگذاریم‌ که اگر چنین کنیم علاوه‌ بر صرفه‌جویی در وقت‌، فشار روانی بسیاری را نیز از دوش‌ یکدیگر برخواهیم‌ داشت‌.

---------------
* این مقاله بخشی از کتاب "در اسارت فرهنگ" می‌باشد که توسط انتشارات روزنه ، تهران زیر چاپ است.
* عنوان اصلی مقاله "نگاهی بر ویژگی‌های مهمان نوازی و تعارف در بین ما ایرانیان" بود.