بر گرفته از بخش ادبیاتی شرق

گزارش یک درس:
طلال اسد، انسان شناسى و دین
خشایار بیگى
ماکس وبر، کلیفورد گیرتز، چارلز تیلور، ویلیام جیمز... اینها همه نام هایى آشنا براى درس انسان شناسى و دین هستند. با دیدن این نام ها و با نگاهى سطحى به رئوس درس تصمیم مى گیرم در این کلاس شرکت کنم.
با نزدیک شدن به ساعت ۳۰/۱۲ ظهر سالن شماره ۱۰۲ کتابخانه مافیت دانشگاه برکلى کم کم مملو از دانشجو مى شود. صندلى خالى باقى  نمانده و چند نفرى مجبور مى شوند در کناره هاى سالن روى زمین بنشینند. چند نفرى هم با لپ تاپ مشغول چت هستند! ظرفیت رسمى کلاس ۸۴ نفر است. استفانیا پاندلفو (Stefania Pandolfo) با عذرخواهى از نامناسب بودن محل کلاس شروع مى کند و امیدوار است که تا هفته آینده کلاس بزرگترى در اختیارش بگذارند که این نویدى است براى دانشجویانى که در لیست انتظار هستند. او درس را این طور آغاز مى کند:
«در سالیان اخیر و در بطن تغییرات ژئوپولتیکى که پس از وقایع ۱۱ سپتامبر رخ داد، بحث هاى زیادى درباره دین، خشونت دینى، سکولاریزاسیون و دموکراسى درگرفته است اما اغلب به شیوه اى تقلیلى و قالبى. از یک طرف از بازگشت فراگیر دین به فرهنگ معاصر به خصوص اما نه فقط به شکل اسلام در رسانه هاى بین المللى با خطر خودکامگى مذهبى و زنده شدن شبح «جنگ هاى مذهبى» تداعى مى شود یا اینکه برخى دیگر این جریان را به تحکیم هویت قومى- سیاسى در بطن انزجار سیاسى تقلیل مى دهند. بحث هاى اخیر در اروپا درباره سکولاریزاسیون و دموکراسى شاهدى بر این رویکرد است. (پاندلفو خود ایتالیایى است.) از طرف دیگر «بازگشت» دین و بعد روحانى در فرهنگ اروپایى- آمریکایى و در فرهنگ هاى دیگر تفسیرى جدید مى طلبد، تفسیرى متفاوت با تفسیر دین ستیز روشنگرى، متفاوت با آن دسته از نظریه هاى سکولاریزاسیون که به محو مذهب طى فرایند عقلانى سازى چشم دوخته اند و این فرایند را عین ماهیت مدرنیته لیبرال مى دانند.
این پرسش ها انسان شناسى را نه تنها به درک بهتر پیچیدگى هاى تجربه مدرنیته فرا مى خواند بلکه آن را به تمییز ویژگى هاى سنت هاى گفتمانى مختلف (Discursive Traditions) ملزم مى سازد. ما درس را با ارزیابى تزماکس وبر درباره مدرنیته/ سکولاریزاسیون شروع مى کنیم و سپس به بحث فرمول بندى خشونت در چارچوب احیاى دین مى پردازیم.» تا اینجا درس مشکلى به نظر نمى رسد. اما خیلى زود به اشتباهم پى مى برم.
«برنامه کلاس در چند هفته اول: یک هفته براى نقد و بررسى اخلاق پروتستان و روح سرمایه دارى، یک هفته براى نقد و بررسى انسان شناسان مهمى که به تعریف دین و تجربه دینى پرداخته اند: کلیفورد گیرتز، چارلز تیلور، ویلیام جیمز و در هفته سوم بر پروژه انتقادى طلال اسد تمرکز خواهیم کرد.»
آیا درست شنیده بودم؟ فقط یک هفته براى وبر؟ و سپس یک هفته براى انسان شناسان دین؟ چرا و چطور؟!
• طلال اسد کیست
طلال اسد متولد عربستان، دانش آموخته آکسفورد و هم اکنون استاد برجسته انسان شناسى دانشگاه City University of New York است که پژوهش هاى خود را بر پدیده دین (و سکولاریزاسیون) به عنوان بخش لاینفک مدرنیته متمرکز کرده است. مهمترین کتاب وى به نام تبارشناسى هاى دین Genealogies of Religion حاکى از پروژه اى بلندپروازانه به سبک فوکو و نیچه است: او در فصل اول این کتاب جاافتاده ترین تعریف دین توسط انسان شناس برجسته معاصر کلیفورد گیرتز را با مهارت و به تندى به نقد مى کشد. اسد با ردگیرى تحول تاریخى مفهوم دین در مسیحیت و سپس در دوران روشنگرى نشان مى دهد که تعریف دین توسط انسان شناسان غربى معلول و برخاسته از تاریخ مسیحى- روشنگرى غرب است و در نتیجه شناخت ادیان دیگر با این تعریف خاص از دین کارى بى حاصل و خطا است. اما او در پى تعریف دقیق ترى یا جامع ترى نیست بلکه مى کوشد برملا سازد که چه جریان هاى تاریخى در شکل گیرى و فرمول بندى مفهوم دین به صورتى که امروزه در بطن مدرنیته از آن بحث مى شود موثر و عامل بوده اند؟
او به تبارشناسى مفهوم دین بسنده نمى کند و در مقدمه کتاب به سیر و تحول مفهوم تاریخ در گفتمان مدرنیته مى پردازد تا نشان دهد که وقتى امروزه از تاریخ مى گوییم منظورمان چه نوع تاریخى است؟ همچنین اسد در فصل ششم کتاب به نام حدود نقد دینى در خاورمیانه ابتدا با نقد اثر منتفذ کانت «روشنگرى چیست» مى کوشد نشان دهد که چطور در بزنگاه مدرنیته جدایى حیطه عمومى از دین به عنوان شرط اصلى رسیدن به دانش حقیقى تعریف شد در صورتى که به زعم وى این تعریف تاریخى به معناى نفى امکان دانش و نقادى در دولت- ملت هایى که از این جدایى پیروى نکرده اند نیست و سپس به توضیح مباحثه دینى در کشور زادگاهش عربستان مى پردازد.
طلال اسد در همین فصل موضع خود را این طور توضیح مى دهد: «موضع من بر این است که انسان شناسانى که قصد دارند به کار توصیف نه موعظه اخلاقى بپردازند باید هر سنتى را در بطن خویش در نظر بگیرند تا بتوانند آن را با سنت هاى دیگر مقایسه و مقابله کنند. به عبارتى دقیق تر آنها باید سعى کنند شیوه هاى فکرى مختص هر سنت را درک کنند. این انسان شناسان اگر قرار است به چنین درک و فهمى نائل شوند همچنین باید انزجار شخصى خود از چنین سنت هایى را کنار بگذارند. به علاوه باید فرا بگیرند که برخى از پنداشت هاى روشنگرانه خود را متعلق به سنت فکرى خاصى بدانند- هر چند این سنت فکرى سهم بسزایى در شکل دهى به دنیاى مدرن داشته است- نه اینکه فهم و درک خود از سنت هاى غیرروشنگرى را تماماً بر این پنداشت ها بنا کنند.»
طلال اسد در ماه اکتبر مهمان مرکز بررسى هاى خاورمیانه دانشگاه برکلى خواهد بود و سخنرانى خواهد داشت تحت عنوان «احیاى دینى در جهان را چطور مى توان توضیح داد: مورد مصر».

شاعره تاجیکستان پروین خانم

شعرهاى غمگینانه یک زن تاجیک، "پروین" درآن طرف مرز،

با سرودن هر شعر، جهانى خلق مى شود؛ جهانى پر از رنگ و بوى، طراوت و خشونت، زیبایى و زشتى، سیاهى و سپیدى و...
به این اعتبار، به تعداد اشعار گوناگون، جهانهاى متفاوت وجوددارد. ازهمین روست که هرلحظه شاعرى به کشف جهانى جدید نایل مى آیدو هرگز این دستیابى به جهان جدید پایان نمى پذیرد.
به رغم اعتقاد آنان که مى گویند «سخنهاى گفتنى گفته شده است»، شعر گنجى پایان ناپذیر است که هرروز بخشى از طراوت و زیبایى خویش را در هیأتى جدید به تماشا مى گذارد و حکایت نامکررى را بازگو مى کند. شاعر، بى دغدغه اینکه «مضمون نمانده است»، در گستره اى به وسعت زمان خالق جهانهاى رنگارنگ شعر مى شود. به این اعتبار، گوناگونى جهانها، به کثرت تعداد آدمیانى است که به خلاقیت هنرى دست مى یازند و به مکاشفات هنرى مى پردازند. اما آنچه از این همه رنگارنگى و تنوع مى توان دریافت این است که شعر تعین پذیر نیست.
زیبایى و تنوع حیرت آور شعر پارسى چیزى نیست که دراین یادداشت کوتاه بشود به تبیین و توضیح آن پرداخت، که این خود «دهانى مى خواهد به پهناى فلک تا شرح آن رشک ملک گفته شود». اما نکته اى که در کنار این زیبایى و تنوع باید مدنظر داشت ، حضور کمرنگ زنان شاعر در گستره ادبیات پارسى است. جهان شعر پارسى عموماً جهانى مردانه است و زنان کمتر مجال بروز و ظهور در این عرصه را یافته اند.
حتى آنجا که شاعران زن به خلق اثر پرداخته اند ومجموعه شرایط اجتماعى مجال عرضه هنر به آنان داده است، بازهم شعر زنان عموماً رنگ مردانه دارد؛ از رابعه قزدارى گرفته تا زنده یاد پروین اعتصامى ، ستاره پرفروغ شعر پارسى .متأسفانه در عصر حاضر نیز همچون همه اعصار تاریخ سهم زنان در خلاقیتهاى هنرى و ادبى در گستره زبان پارسى چندان قابل توجه نیست ومشارکت فعال و ورود جدى در کوششهاى فرهنگى را از این قشر نمى بینیم . اما تغییراتى که در یک قرن اخیر در تاجیکستان حادث شده، نسل جدیدى از شاعران ونویسندگان و هنرمندان را در این خطه به وجود آورده که بى هیچ شک و شبهه اى دراین میان گلرخسار، یکى از برجسته ترین شاعران زن این سرزمین است.
گلرخسار اگر نماینده تام وتمام شعر تاجیکستان نباشد ، شعر او یکى از زنده ترین، زیباترین و هنرمندانه ترین وجوه شعر تاجیک را به تماشا گذارده است. دایره وسیع واژگان، تنوع درونمایه هاى شعر، اسلوب و ساخت زیبا، برخوردارى از پشتوانه غنى فرهنگى و ... موجب شده است وى نه تنها در ایران، بلکه در اکثر محافل فرهنگى جهان، به عنوان سخنگوى شعر تاجیکستان شناخته شود.
دلمشغولیهاى متنوع شاعرانه به شعر او رنگارنگى و تنوع خاصى بخشیده است . نخستین این دغدغه ها دغدغه انسانى ناب ، فارغ از حس جنسیت و فراتر از محدودیت تعلق به جایى است.
گاهى که عاشق نیستم ‎/ دنیا همه غمخانه است ‎/ عشق و امید دیگران ‎/ از بهر من افسانه است.
گاهى که عاشق نیستم ‎/ در خانه من نور نیست ‎/ از آشنا جویم کنار ‎/ بیگانه از من دور نیست...
گاهى که عاشق نیستم ‎/ من کیستم؟ ‎/ من چیستم؟ ‎/ گاهى که عاشق نیستم ‎/ من نیستم ‎/ من نیستم .
(صفحه ۱۷۵ همین مجموعه)
روحیه تراژیک و دردآلود گلرخسار ، شادترین لحظه هاى شعرى او را نیز به رنگ غم در آورده است و گویى دیوان او «ترانه حزن» است.
امروز هم گذشت‎/ مانند یک نفس‎/ نوروز من گذشت‎/ بى عشق هیچ کس. گریان خنده ریز‎/ خوشروى بى بقا‎/ من غم نمى خورم‎/ غم مى خورد مرا. صد قطعه طى شده‎/ در جست وجوى خود‎/ صدره گشاده ام‎/ جز ره به سوى خود. خودروى و خود شکوف‎/ خودجوى و خودپناه‎/ من غم نمى خورم‎/ غم مى خورد مرا...
این نامه غم - که فى الواقع نام دیگر این کتاب است - بخشى از سنت شعرى زبان پارسى است که عموماً رنگ غم دارد. اما براى انسان معاصر، بویژه براى انسان تاجیک، «زمان»، ترانه حزن آلودى است که همه جاى آن نغمه بیدادى است که با شور شعر در آمیخته است و گلرخسار سخنگوى فریادهاى در گلو شکسته و دردهاى تاجیکستان مظلوم است که از تاراج هویت فرهنگى مردم آن سامان داد سخن مى دهد و روایتگر درد و رنج انسان معاصر تاجیک است:
براى زرد و خزان‎/ شعر یاد مى گویم‎/ براى سبز و جوان‎/ بیت شادمى گویم.
دمى که گریه زخمین کند گلوگیرم‎/ به عشق مرده خود‎/ «زنده باد»! مى گویم.
براى همنفسى با قفس همى سازم‎/ براى خار و خسى‎/ «کو نجات؟» مى گویم‎/ در آستان گمان
آسمان مبارک نیست‎/ به سائلان طمع‎/ درد زاد مى گویم...
(از شعر «در آستانه گمان» صفحه ۱۹۹)
گلرخسار، مشکلات زن معاصر جامعه خود را به خوبى در شعر خود منعکس کرده است و بخشى از ناله هاى دردآلود برگرفته از این مشکلات اوست.
خیابان زن تنها‎/ غمستان تن تنها‎/ گل تنهاى خشکیده‎/ به گلدان زن تنها.
خیابان زن تنها‎/ بیابان تن تنها‎/ کشدچون طفل بى مادر‎/ زدامان زن تنها.
خیابان زن تنها‎/ ز گردون مى شود آغاز‎/ چو روح صاحبش آخر‎/ به گردون مى کند پرواز.
از این کاشانه بى در‎/ از این گنجینه بى زر‎/ از این آتشگه خاموش‎/ از این کیهان بى اختر...
علاوه بر انعکاس مشکلات و دردهاى زنان در شعر وى، حوادث جارى در تاجیکستان، تحولات سیاسى حادث شده چندساله اخیر و بویژه زبان پارسى و نوزایى تازه آن، به نحو بسیار گسترده اى در شعر او نمود پیدا کرده است. نوروز به میهمانى خاک تاجیکستان آمده است، جشن رستاخیز خاک جشنى است میمون و فرخنده، از همین رو گلرخسار از این نماد مهم که در آسیاى مرکزى نمادى مذهبى و ملى محسوب مى شود همگان، اعم از وضیع و شریف، پیر و جوان در بزرگداشت آن متفق اند، براى تبیین وتوضیح وضعیت اجتماعى تاجیکستان مدد مى جوید و به اقتفاى شعر زیباى روانشاد خلیل الله خلیلى شاعر بزرگ افغانى آنجا که مى گوید:

گویید به نوروز که امسال نیاید
بر کشور خونین کفنان در نگشاید
بلبل به چمن نغمه شادى نسراید
خون مى دمد از خاک شهیدان وطن؛ واى
اى واى وطن، واى.
پیام دردآلود خود را به نوروز انشاد مى کند، پیامى آکنده از درد و حسرت و غم.
گویید به نوروز
که نو نیست غم ما
از حسرت خونین کفنان
چشم نم ما
از وحشت عاق پدران
پشت خم ما
گویید به نوروز که هر روز بیاید
هر روز بیاید
در غمخانه گشاید
زآیینه دل زنگ جراحت بزداید
بلبل الم ملت بیچاره سراید
گویید به نوروز که نوروز بیاید...
گویید به نوروز
که رزمیده بیاید
از سنگر مردان شرف دیده بیاید
از گور شهیدان گل غم چیده بیاید
گویید به نوروز که پیروز بیاید!
تا میهن ما پایگه میرشکارى است
در گلشن ماکشتن گل غنچه بهار است
هر پشته مزار است
مزار دل زار است
گویید به نوروز الم سوز بیاید!
در گوش رسد ناله مرغان گرفتار
گل پوش کند مرقد یاران وفادار
جاویدکند عمر فر برق شرر بار
گویید به نوروز که خوش روز بیاید!
بى حسرت و بى وحشت و مسرور بیاید
به فاتحه داور مستور بیاید
بر چشم و دل غمزدگان نور بیاید
گویید به نوروز فرآموز بیاید...
دلخواه و دل آگاه و فرآموز بیاید
برگلشن سرما زده خوش سوز بیاید
گویید به نوروز که نوروز بیاید
عاشق نکند یاد گل افشاى چمن واى
شاعر نرسد بر در امداد سخن واى
«خون مى دمد از خاک شهیدان وطن، واى!...»
اى واى سخن
واى چمن
واى وطن
واى!...
اگر این مجموعه شعر نماینده شعر گلرخسار باشد، از خلال اشعار درج شده در آن مى توان دریافت که دغدغه عمده گلرخسار زن بودن او نیست؛ اگر هم باشد نحوه بیان این دردها و مشکلات به گونه اى است که کمتر رنگ زنانه به خود گرفته است. به این اعتبار مى توان گلرخسار را - جداى از شکل شعر او - با پروین شاعره نامدار زبان پارسى مقایسه کرد.

هشداری از آمار ها

نماینده سازمان ملل: ایران بیشترین معتاد را نسبت به جمعیتش دارد، ایسنا

* دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر: آیا گسترش اعتیاد در کشور نتیجه سیاستهای امریکا و انگلیس نیست؟

خبرگزاری دانشجویان ایران - تهران
سرویس: آسیب‌های اجتماعی

جانشین رییس‌جمهوری در ستاد مبارزه با مواد مخدر در واکنش به گزارش دفتر مقابله با جرم و مواد مخدر سازمان ملل متحد UNODC مبنی بر این که ایران بیشترین معتاد را نسبت به جمعیت خود دارد، گفت: آیا تولید مواد مخدر در افغانستان تحت نظارت آمریکا و انگلستان و سهل‌انگاری سازمانهای بین‌المللی در مواجهه با نارکوتروریسم در افغانستان از مهمترین عوامل گسترش اعتیاد در ایران و جهان نیست؟

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجویان ایران دکتر فدا حسین مالکی ادامه داد: اگر چه برخی آمارها در خصوص تعداد معتادان ایران گمراه‌کننده است اما اعتیاد یکی از مشکلات مهم کشور به شمار می‌رود‏.

وی با اشاره به تلاش‌های فراوان جمهوری اسلامی ایران در مبارزه با مواد مخدر و درمان معتادان افزود: متاسفانه روز به روز تولید مواد مخدر افغانستان افزایش یافته و این موضوع اقدامات ما را با مشکلات جدی مواجه کرده است.

دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر گفت: متاسفانه غربیها نه تنها اقدام موثری برای کاهش تولید مواد مخدر در افغانستان نمی‌کنند، بلکه اخیرا در پی قانونی کردن کشت مواد مخدر در افغانستان هستند.

وی ضمن خطرناک خواندن آنچه که در افغانستان می‌گذرد، ادامه داد: با سیاست‌های چندگانه غربیها در منطقه مخالفیم و معتقدیم همه کشورهای جهان و سازمانهای بین‌المللی باید همانند جمهوری اسلامی ایران شفاف و جدی، فراتر از شعار عمل کنند.

مالکی گفت: البته ارائه آمارهای متناقض از سوی سازمانها و وزارتخانه‌های داخلی در خصوص تعداد معتادان نیز یکی از مشکلات ماست که مجامع بین‌المللی هم در راستای اهداف خود از آن سوء‌استفاده می‌کنند.

وی از سازمانهای درگیر در مبارزه با مواد مخدر خواست: از ارائه آمارهای متناقض پرهیز کنند تا با این کار باعث تشویق اذهان عمومی و ناامیدی مردم نشوند.