سئن سیز گئجه لئر
یامان چئتین
گیچیر.
و عادت اولونموش گون لئر،
داهی دا یامان،
سئنسیز نه ائدیم شمس،آیاق دان دوشموش؛
حلب شهرینده غریب بی کس.
مسجدلئرین حجره لئرینده
بیرسی مثنوی اوخور؛
"شمس من و خدای من "
ح- اسگوئی
f"ی تو اما چه شبی باز آن کوچه گذشتم" همین گفته مشیری است که بعد سالیانی در این پیرایه سر می نویسم بی تو ای "شمس "چه شب های را پیش این همه" کتاب یار و غار" گذشتم. واما ای شمس از چه بنویسم که خوش نیاید اغیار را ،زیادی شان مال همان وفتی است ک در دهه ادبیات این سرزمین بی نام نشان ادبی؛ که بعد چندین سال نمی توانیم دست یک نویسنده غیر حرفه ای را بگیریم و به جامعه فرهنگی نشان بدهیم که ای مردم این خانم و آقا دارد می نویسد جان می کند روز شب ؛ به زبان دوم و اول ؛ و حال تنها یک نفر رومان نویس دارم لب بام ؛خود صفحه ای یک ریال از انتشارات امیر کبیر می گرفتیم و تازه هر بار ش مقایسه بود با انتشارات مشابه که امیر کبیر گران تر است از این حرف ها.تیراژ به سه چهار هزار می رسید در نوبت اول و تا سوم و چهارم نیز می شد دید ؛ گاهی و چه روشنفکران باد در غبغب که نه آقا عقبیم از همسایه،نمی گفتند که همسایه جایزه نوبل آورده . کتاب هایشان گاه به چاپ سی ام نیز می رسد و هر چند از ما فقیر اند به نان شب محتاج.ولی زیر سیاست حزب بازی دارند مشق دموکراسی می بینند و ما داریم پول درسته نفت خام را نشخوار؛ و فخر که نفر اول گاز یم در دنیا .تو خود را با این کشور مقایسه نکن که آقا خودتان عقبی.حال بعد چهل سال آن در آمد سالیانه شان و هم آن چاپ جهلم شعر هایشان و آن انه رجل بودن در میان اعراب شان.تازه بعضی ها می گویند سکولار اند، دروغ چرا آقا... رئیس و نخست وزیر اش که گشته مرده اسلام اند و حزب شان هم افق هار اسلام را چراغ می دهد که ما همان امپرا طور اسلامی پانصد سال پیش ، حالا کجا سکولارند من نمی فهمم.مانده آن توریست های که به کشورشان می اید می آیند، چه کار کنند سالی هفتاد میلیارد در آمد را بیهوده کسی نمی بخشد که اردوغان ببخشد، می گویند؛ مصر با فرعون هایش دارد پول دلار و یورو پارو می کنند به من اصرار که کوتاه بنویس؛ مگر می شود درد را کوتاه کرد ؛ این دکتر است که نسخه اش تنها دو خط است درد را مریض می کشد شبانه روز اش به هزار یک شب می رسد . تو حوصله خواندن نداری نخوان، شاید باشند کسانی که دوست دارند درد این ملت را به خوانند. شما بفرماید یک دوکلمه شعر تان 88 تا لایک. نه عمو ؛ ما این کاره نیستیم ؛اگر می نویسیم لاقل از درد بنویسیم که خود صدا و سیما این روز ها فریاد می کشدهشت و هفت کاندید هایشان آن قدر قهری که لا اقل گفت گو هرا بشنو ، لاقال همه از درد می گویند .درد ما خواندن است؛ کتاب خواندن ، که نمی توانیم بنویسیم و نه حوصله داریم به خوانیم.کهر می زنند بعضی ها تا اسم مشروطه می آید که چرا شیخ خیابانی داد استقلال نداشت و یا ستار خان و باقر خان که چرا فریاد نکشید "تبریز باکی انکارا" بچه مردم قول می زنی ؟بچه مزلّف؟کاری کردی و اعمالی نشان دادی که کسی تاریخ مشروطه را نمی داند و نمی خواند؛ حالا هم نشسته ای کنار مدیترانه برای ما از استقلال حرف می زنی و صدا ها جوان بی کس بی کار را در دیوار بتونی می کنی که چه؟ صدها جوان را ستاره دارش می کنی که چه ؟ بچه قرشمال.رفتی نشستی کنار مدیترانه برای ما از تراختور می نویسی،طفلک صد ها هزار چوان را معطل چه کردی که بیچاره ماشین باباش را شبانه تاکسی می کند که پول توی جیبی اش کند؛ در آرزوی ازدواج شب ها خوابش نمی اید و تو نشسته ای آن ور مرز هم از آخور می خوری و هم از توبره و فکر هم نمی کنی شاید باشند کسانی که روزی این پئزئونگی ات را باد بان کنند مثل آنی که مثلا پروفوسور بود شش صد هزار رای داشت بعد معلوم شد که خود... حالا نوبت جوان ما باشد که به رود زیر بتون و دیوار های سیمانی.لاقل از پدر و مادر های رنجدیده این جوانان خجالت بکش و به حال خود رهایشان کن. حالا چرا جوانان را در خواندن تاریخ کشور و زادگاه اش ؛ بیگانه می کنی و هر چه دم دهن تان هست ، بار مشروطه و سران مشروطه می کنی که چرا مثل زمان حال فکر نمی کردند، فکر آن موقع چیز دیگری بود و فکر حالا چیز دیگری. آن وقت شدی دشمن هر چه تابلو مشروطه ؟ دیگر چرا با مشروطه مخالف هستی . عکس ات عوضی نام ات عوضی قبول؛ ات می کنم می فهمم چرا ؛اما دیگر چرا بی راهه را نشان جوان می دهی ،حالا شده چند ستاره بغل پدرش نشسته راحت شدی ؟ اقای کانادا نشین ؟ اقای مدیترانه نشین؟ دست از سر بچه مردم بردار؛ خودشان راه خودشان را پیدا می کنند و همیشه هم که تو نبودی ؛ پیدا کرده اند.بگذار لااقل این جوان مملکت به سر خودش دوا کند می تواند بدون تو زندگی کند و راه اش را پیدا کند.