این نوشته را به خاطر ثبت آنچه که می فهمم می نویسم باشد که روزی همگان را بگویم که ای خلایق فقط من درک واقعی از ان که اتفاق افتاد داشتم و لا غیر .
نشریه گم نامی و درجه چندمی در شهریور امسال دقیقا پنج ماه قبل ، کاریکاتوری از پیامبر اسلام درج می کند و بعد مدتی درست در ایامی که کار پرونده اتمی ایران در گیر مباحث دیپلوماتیک است و هن هن رجال اورپا و امریگا دارد به گوش چهانیان می رسد و از طرفی در جواب این سئوال که اگر به قوم یهود در زمان جنگ جهانی دوم ظلم مضاعف شده که منکرش هم نیستیم و در این میان گناه خاور میانه عربی چیست که باید توان و ضرر نازیسم را بدهد خود تان چاره درد یهود کنید، جوابی نداشتند ، و پی سخن رانی احمدی نژاد را می کنند که کجای حرفش گافی باشد و انگشت به سوراخ پل کنند و پیراهن عثمان.مدیا و تلوزیون های غربی جماعت دوباره یاد کاریکاتور حضرت محمد(ص) می افتند و با عواملی که همیشه این موقع ها دم دست دارند آشوب های خیابانی را راه می اندازند و از آنجمله آتش کشیدن سفارت های دانمارک در سوریه و لبنان و تظاهرات چندین هزار نفری در سایر ممالک و همچنین پرچم آتش زدن های تکراری ، و نتیجه آن که به افکار عمومی اورپائیان . امریکا ئیان و بالاتر از این ها به جهانیان به فهمانند که این همان خاور میانه ای است که خشونت طلب و هوچی است و به ما اعتماد کنید ورای و بودجه بدهید که مقابله کنیم و به قبولانند که این جماعت ریشو و و خشن که داد مظلومیت حضرت محمد را می کنند کسی و کسانی هستند که اگر انژی هسته هم داشته باشند قوز بالای قوز است و امان که چنین فرصتی ندهید و محکومش کنید . و بالاخره موفق هم شدند . حال اگر یک اندیشه ای بود منظم ، در صفحه شطرنج سیاسی و اولیای امور جمهوری نو پای ما در دام این شانتاژ نمی افتادند و مثل خودشان رفتار می کردند و شکایتی تنظیم و به کلیه منابع بین المللی شکایت و هر چند دیر تر و اما راسغ مثل یک انسان غربی و به شیوه خودشان از راه های رسمی و هر چند طولانی کار را پیش می بردند و نشان می دادند که ما داد نمی زنیم و حق خود و دین خود را از حلقوم آن روزنامه نگار و آن مامور اطلاعاتی که این چنین عواطف شرقی جماعت را بازیچه سیاست کرده بیرون می کشید و رسوایشان می کرد .
ژور نالیست های غربی بار دیگر روحیه لطیف و حساس مان را بازیچه قرار داده و برای ما از حکام شورای هسته ای البرادی حکم گرفتند .