اتحاف به مادرم

می گویند حال هوای عصر جمعه ها دلگیر است،یاد مادر مریضم افتادم که به روم مثل همیشه برای دیدنشان.که یادم آمد چندین ماه است که دنیایش را عوض کرده و به رحمت حق رفته اند.دلم بیشتر گرفت،که این همه پریشانی از برای چیست . 

به باورم هم نمی گنجد رفتنشان آن هم با نه ماه گرفتاری اش به کانسئر. 

جای خالی شان را تا مدت ها شاید نتوانم از یاد ببرم. 

از چه رو باید باشد این بیگانگی،مادری ما را ترک کرده و هنوز هم بعضی وقت ها دلم برایش تنگ میشود. 

دنیائی غریبی داریم،هر چه قدر از رفتنش می گذرد همان مقدار به دیدن نزدیک تر میشوم.گرچه سه ماهی میشود این جدائی،به هر رو یک سه ماهی هم از عمر من رفته.باقی این زندگی در این رفتن هاست به نظرم. 

به سنی رسیده ایم که دور نیست این رفتن ها،خدا را چه گونه باید شناخت،هنوز هم در قدم اول هستم و دریائی از ناشناخته ها در پیش. 

خرد سالی و جوانی را از نامشان معنی می کنم،میان سالی را با خانواده و بچه محشور شدیم و آن هم در غفلت گذشت،در پی نانی از نوع حلالش در شغل ناحلال و ظلمه در محیطی که احاطه اش با ربا و بهره و سود و دیر کرد بود. 

چگونه گذشت این سی سال، خدا عالم است و خود قاضی القضات است در صحرائی که خود وعده داده. 

تنها حرفی که به رّب ام می گویم "تا توانستم حقی غیر حلال نگرفتم" 

این من و آن هم آتش رحمان تو. 

چگونه به بنده ات رحم نکنی که نتواسته مثل اولیای تو باشد "استغفرالله" 

زمانی پیری گفت که خدای رحمان را با ما چه کار،بنده ایم محتاج رافت و بخشش،اگر خطائی سر زده ،بنده و غلامی بیش نبودیم ،یک بار بگویم یا رحیم و الرحمان محتاج "عفو" یم ،مرحمت فرمای. 

"بزرگوار است می گذرد از ما" 

گفته آن پیر همیشه دلم را قوی کرده رویم را کم. 

مادر همیشه به یادت خواهم ماند

از قرار داد ترکمنچای تا کورش و داریوش

گاه گداری که یک سرمایه گذاری نیم یند خارجی مثل همین آخری ،هواپیمای قطری انجام میشود داد عده ای در می آید که ایهاالناس بد تر از"عهد نامه ترکمنچای" شد که به داد برسید که ملک و مملکت داری رفت و حتی ایمان هم به دنبالش.  

من نمی فهم آخر این قرار داد ترکمنچای و کاخ گلستان چه فرقی در ماهیت دارندکه گاه گداری از نوع صحبت ها می شود و اصلا اسمی از قرار داد گلستان نمی آید. مثلا در همین پروژه هوا پیمائی "قطر ایر"که صاحبان شرکت های هوائی داخلی ماهان و آسمان و ... به گوش فلک رفته چرا نمی گویند ،ای اهالی ایران زمین این بار باز یکی دیگر از این قرار داد کاخ گلستان قجر و تزاری بسته شد. 

واقعا دلم به حال بی کسی  این قرارداد گلستان می سوزد چرا که اسم ایشان هیچ وقت در زد و بند ها (ببخشید قرار داد) نمی آید و فقط ترکمچای حی و حاضر ورد زبان صاحبان و سرمایه داران وطنی است 

حال گذشته از این ها ،ماهان جان آسمان جان و... تو هم برو هواپیمای درست حسابی کرایه کن بیار بیندار به خط هوائی چرا وا اسلاما می کنی و یاد کربلا . 

صاحبان "قطر ایر" که هواپیما نمی سازند آنها هم کرایه کرده اند،شما می روید روسی کرایه می کنی که کم پول بدهی و آن وقت یاد ترکمانچای می افتی و تازه اسمی هم از کاخ گلستان نمی بری. 

شاید هم تاریخ بلد نیستی و تنها اسمی از قرار داد های قجری شنیده ای. 

هم در دولت مرحوم قوام و هم دوران مصدق تنها اسمی که زیاد برده می شد امتیاز نفت شمال بود و اصلا کسی هم نپرسید که آیا این نفت شمال یعنی چه .حالا هم نمی دانیم این امتیاز نفت شمال که می گفتند و می نوشتند کجا است چی شد. 

مثل داستان ایران و توران شاهنامه،خوب ایران را که می فهمیم کجاست این توران کجا بود.این توران زمین خیالی ابوالقاسم فردوسی که این قدر عرب ستیزی می کند و اسم اش هم ابوالقاسم است و اتفاقا اسمش عربی هم است،کجاست. 

شاید این قدر ها هم که بعضی ها ابولقاسم فردوسی را عرب ستیز می دانند واقعا عرب ستیز هم نبود و اگر بود لااقل فکری به حال اسم عربی اش می کرد ، آن وقت ها که اداره سجل و احوال مثل این روز ها سفت و سخت نبود که نتوانی اسمت را عوض کنی. 

شکل جغرافیائی ایران زمین اولین بار از دوران صفویه شروع شد و همین بس که در کل دیوان حافظ و کلیات سعدی اسمی از ایران زمین نیست و حضرات ایشان از واژه "ملک عجم" استفاده می کردند.می ماند اینکه ممکن است در همان دوران رضا خانی به خاطر ملیت پرستی مد شده اواخر قرن نوزدهم و اوایل بیستم ،بعضی شعر های ایران ، ایران را قالب کرده باشند امثال فروغی و تقی زاده و دکتر قاسم غنی و سایرین هزاره فردوسی گیر ها ،مثل علمدار ها و ترتیب دهندگان جشن های دوهزار پانصد ساله . که تاریخ را از کورش و داریوش آغاز می کنند.

آزادی تام

ناتو اعلام کرد ژنرال پیتر فولر معاون فرمانده ستاد نیروهای بین المللی مستقر در افغانستان به دلیل انتقاد از حامد کرزی از سمت خود برکنار شده است.

ژنرال آمریکایی روز پنجشنبه در مصاحبه با یک روزنامه گفته بود حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان " از وقایع جاری در این کشور دور است."

ژنرال فولر معاون فرمانده ستاد در " آیساف " بود و مسئولیت آموزش 352 تن ازنیروهای ارتش و پلیس افغان را برعهده داشت .

به نقل از سایت های رسمی 

 

 

این ژنرال بیکار امریکائی نه گفته حامد گرزای چنین است و چنان ... فقط فکر کرده که حضرت ایشان از وقابع جاری دور است و این فکر کردنش را به زبان آورده ،در حال مقامات ناتو برکنارش کرده اند.و حال اسم این کار را عین دموکراسی می نامید و یا اند عدم دخالت در کشور های تخت ماموریت یا هز چه که اسمش است بنده متوچه نشدم. 

در اصل در باورم نمی گنجد که با بیان همین یک جمله کسی را از کار بر کنار کرد.والله خدایش نمی توانم در ذهنم حلاجی اش کنم.   

اگر یک ژنرال امریکائی نتواند همچین انتقادی بکند،ملت افغان دیگر جای خود دارد.باور شما چه می تواند باشد. 

آیا نسیم دموکراسی به افغانستان رسیده ،یا اینکه همان جمله معروف "ارتش چرا ندارد" در ناتو هم عینیت دارد. 

شاید به این امریکائی گفته شده تو برو کار خودت که آموزش هست را بکن ،تو را چه به این دخالت ها،در حقیقت دخالت که نه اظهار وجود کردن ها. 

یکی باغی خریده بود و مقنی را آورده بود تا چاهی کند برای آب،و چاه کن موقع کار از صاحب باغ پرسیده بود که خواجه به چه قیمت خریده ای باغ را؟،و خواجه هم ،یک" هزار دیناری" گفته بود. 

و مقنی هم همان طوری که سرش به پائین و به کارش مشغول بود،در جواب آمد که" خواجه نمی ارزد و اینکه به پولش نمی ارزد" 

حال نوبت خواجه بود که از سر فضولی مقنی "تو به آبت به رس،می ارزد و نمی ارزدش به تو نمی رسد دست مزدت که می رسد" 

حال روایت این ژنرال است که تو به کارت برس چه کار داری به کارزای. 

همین طوری من هم به عقلم رسید که چیزی نوشته باشم.