-
اکتور و حکومت ملی
پنجشنبه 15 بهمنماه سال 1394 13:30
Hassan Oskouei ۲ new photos را اضافه کرد. ۲ ساعت پیش · "عسگرآن لی " و باشدا حاجی زاده مرحوم لاری نظره گئلیر بو عزیز و ماراقلی انسانی داهی حتی تبریز اهالیسی دا تانیمیرلار . جوان چاغ لاریندا تبریزده مرحوم پیشه وری حکومت ملی زمانیندان قاباق ؛ رحمت لی حاجی زاده مشهور کمدین آکتوری کی کندی بیر بویوک...
-
گفتم حالا که کار به یادگاری رسید یکی دیگر از اهدائی هایش
پنجشنبه 3 دیماه سال 1394 19:11
assan Oskouei به روایت دوستی عکس در دهه پنجاه گرفته شده ؛ چهار راه شهناز سابق . از کسان و اسماء خبری ندارم هر چه باشد مشمول مرور زمان شده از جهت حقوقی ؛ تنها نظر به ساختمان های خیابان شهناز سابق که معماری "قفقاز" و مغازه ای موجود " داش مغازالاری " در حال تخریب زمانه است . میعاد هزاران بلکه ملیون ها...
-
رفتن دوست ؛ زیبائی اش را در خواب برایم نعمتی ایست
پنجشنبه 3 دیماه سال 1394 18:40
عشق را دیگر دیکته اش با من نبود اما رفتن دوست چر ؛ دلم نخواست در قالب جملات عشقی را پنهان کنم که سوء استفاده بود و این خود گناه بزرگ .دروغ در ذاتی چون من نمی خواستم رشد کند تا بوده از کم تابیشترین وضع مالی ام دروغ نگفتم و این همان آموزه پدر بود. اصرارش بیشتر به تحصیل ام بعد بری از دروغ .چقدر بچه هایش را به این خصلت...
-
هرزه نگاری
دوشنبه 30 آذرماه سال 1394 20:10
Hassan Oskouei فرجام ده و اندی سال کش و قوس انژی اتمی بومی شده ؛ بفرموده رئیس اسبق ا[ر و عاقبت برجام را یافت ؛ نصف باکمی بالاتر و پائین تر؛ پاک دستان به قوه قضایه احضار شده اند تا چه پیش آید .دولت پاکت اقتصادی اولی اش را کشود همه فکر می کردند برنج ها را باید خیساند که نگو صنعت اوتومبیل سازی کشور در حال اغماست و دولت...
-
در پی دوست
چهارشنبه 18 آذرماه سال 1394 13:38
"کسانی که با حسادت زندگی شان را بر باد داده اند نمی توانند عاشقانه زندگی کنند گر چه حرفی هم برای گفتن داشته باشند و کسانی را هم دور خود جمع " نقل از یک کاراکتر داستانی آلبر کامو . "روز و شب در حسرت آن بی نشان سر میشود..." هر چه می خواهم بگویم در شبی در گلویم بغض ؛ که با نقش ات هم آوا می شود؛ از...
-
گلستان سعدی دئن چئویرمه "ضیائی فر جناب لاری" توسط لری ائله
چهارشنبه 11 آذرماه سال 1394 13:59
گلستان سعدی دئن چئویرمه "ضیائی فر جناب لاری" توسط لری ائله بیر معلّم گؤردوم باتی دیاریندا ؛ چوخ هئیبتلی صلابتلی محبت سیز مروّت سیز.بیر انسن کی شقاوتده تای سیز دیانتده پای سیز .خلق اونون ایش لریندن بیزار ایدی یانلیززار ایدی ؛ شاگرد لری قوللوقوندا أسه ردیلر ؛ کس دییتده یی لرینی کسه ر دیلر .شا پالاقلا آلمادان...
-
گوشواره
چهارشنبه 11 آذرماه سال 1394 12:22
آرزویم دیدن رخسار و رنگین نقش؛ هم آوای توست ؛ دست و بال گردن ات ؛ بوی عطر- طبله زیبای توست ، دیدم آن انگشتر نقش یمانی را به انگشتان و لیک؛ دیده بیمار من درشبی ؛ در آرزوی دیدن اندام توست گفت آن طبیب قونیه ؛ راه حلب را بسته دوست شمس باید آمدن ؛ دیریست غزل از آن توست آن غزل آن نثر هم عروض و قافیه کی روان باشد مرا ؛ الله...
-
در ثنای دوست
سهشنبه 10 آذرماه سال 1394 19:51
جان در ره عشق می باید در بستر بیمار وجود یا بر سر دار می باید گر چه مخیّرم برداری عروج برداری باید اسگوئی حسن "به به" چون دوست شنید در جواب مراسله فرمود
-
اتحاف بیر خانم شاعره حضور لارینا
پنجشنبه 5 آذرماه سال 1394 21:14
گؤزل سؤز گؤزل سیما تماما اکمل گؤزل لیق لار جناب حق ه عایددی ؛ ولی گاهدان امانت قویموش انسان دا ؛ شوکورلئر ؛مین شوکور اولسون ؛ امانت سنده لایق دی ادیب شهر؛ شهره اولموش سان ؛نهایت... کامل انسان سیز؛ نظامی خمسه سینده بیر نغمه سیز گویا گؤزل داستان یازان دلبر ؛ قلم سنده پریشان دی او سؤزلوک لر ؛ او داستان شعرلر ؛ هنگامه ساز...
-
در چهام زندگی ام تنهائی ان شروع شد
سهشنبه 3 آذرماه سال 1394 16:35
دیشب آمد شمس ما بر دل دیوار ما ما از حضورش مغتنم او نه چندان منعصم یک شبی آمد به تنهائی هایمان شد منقسم لیک ما را دیده برهم بر رمید عطر بوی آن نسیم جان ستان هم به دست اش آن عقیق اغنیا هم که ساعد رو بسوی کبریا ای که بر نقش ات زنم مهر حبیب جویم ات چون در بهشت اولیا اذن خواهم بوسم آن ؛ صورت زیبای دوست کن کرم ای زاده رویا...
-
هیچ وقت برای پیری ام دوست ات نداشته ام تنها عشق بود و همین
سهشنبه 3 آذرماه سال 1394 16:32
وطن اولادی وطن سئومه یه مجبور دئیری ؛ وطنی سئومه یه اوغلان ایستئر یا آنا یا آتا یا کی باجی کیم سه یه اجبار اولماز؛ سن گد سئومه لی ینگه فرنگستانی وی سئو ؛ بیزه بو عینالی توپراغی ؛ قایا کروان کیمی ؛ داغلی -داشلاری یئتئر قوی هله آراز آخسین ؛ گور چایی آخسین آغری داغ ؛ کمچی - کمتال داغی ؛ هم خان ساوالان ؛جمله سهند هشته سر...
-
س-ج
سهشنبه 3 آذرماه سال 1394 16:11
س - بر کدام قبله بر آری نماز ؟ ج - به همان قبله نور که الف و نون و نیاز؛ آن نیازی که نسیمی بَر دارش ؛ بگذارد نماز . س - این همان نطفه لقی ایست که مزدک می گذاشت ؟ یا که مانی به بَر سنگ نگاشت ؟ یا که حلاّج "انالحق" بداشت؟ ج - آن که بنگ و افیون بگاشت و از قََبَل کیسه دینار به برد وقت اوهام و دگر کیفوری ؛ آتشی...
-
به عزیزی که گمان می برد تمام حرمت و محبت ام برای پرستاری پیری ام بود که ازش خواهم خواست و عجیب اینکه باید می فهمید :
پنجشنبه 28 آبانماه سال 1394 17:08
دست و بالم بسته است ؛ هر چه گویم - بنویسم ؛ به شال پری برخوده است ؛ به جناب گزمه یا شخص شخیص رفقا ؛ یا فامیل . چون و چرایش معلوم ؛ به تمامیت عمرش هر چه دیده است ؛ شنیده است دروغ ؛ هر چه کرده است مجاز . هنر و زیبائی ؛ قصّه و غصّه عشق ؛ تکرار شکست در شیشه آئینه عمر دراز به شب و تاریکی ؛ کس نبیند چون به شب های سیاهی بسته...
-
عکس رخ یار دیدم به جوش آمد دلم
جمعه 8 آبانماه سال 1394 00:39
تا بخوانی شمس و غزل های خودت / آن چه در دوش ات نشسته شال یا چادر شب است ؟ / هر چه باشد رنگ زیبا ؛ هم نیکو ست / ای که زیبا خنده داری برلبت / من چه توصیفی کنم بر گردنت / کفش زیبا خود رهی بر درگهت / هم که زیبا ؛ دست تو بر سینه ات / گفته یه دندان بود بر دو لب ات / نیمه بازش کن که من هم گوهرم / سینه بر گردن حسادت می کند /...
-
قلم موی " مسیو "
پنجشنبه 7 آبانماه سال 1394 20:15
روز من تکرار هر روزی است نزد هر کس چون کتاب اولی ها می شود خواندش ؟ خواندم خود به تکرار واژه های شب هایم چنان رنجید؛ طرفه العینی همان تنهائی ام را " مسیو " شبی با رنگی دگر آمیخت چنان زیبا چنان رنگین که نقد جان طلب می کرد آن ترسا چون شبان سرد را کسی مانند من هر گز نخواهد دید "مسیو" درد مرا فهمید...
-
ادبییات استادی محمد فؤاد گؤپرولو نسیمی حضرت لرین باره سینده مقدمه
دوشنبه 29 تیرماه سال 1394 17:08
محمد فؤاد کؤپرولو " 14- نجو عصرین سون یاری سیندا دوغو و باتی آنادولودا بویوک بیر شاعیر شهرت قازانان نسیمی ایله صوفیانه کلاسیک شعرین یوکسک بیر تکامل درجه سینده واردیغینی گؤروروک .قولاندیغی لهجه باخیمیندان آذری دائره سینه منسوب اولماغا برابر ؛ بویوک و نفوذو باخیمیندان اونو بو ساحه ادبییات کادروسونا سوخماق ضروری...
-
دو پاره گی
جمعه 5 تیرماه سال 1394 17:12
_ دوست داشتن را تنها در حیطه مخصوص برایمان تعریف کرده اند ؛غیر این چند جزء همه را با بی مهری گاهی دیوانگی و وازده گی . _ فهم اش را برایم مشکل کردی رفیق ؛ نمی دانم و نمی توانم بفهمم _ ببین همه خانواده اش را دوست دارند در همین دوست داشتن اگر برای خانم ات زیادی وقت بگذاری می شوی " زن ذلیل " یا همه ممکن است...
-
سرهمه گرم هست ؛کار را نیمه تمام نگذارید
شنبه 30 خردادماه سال 1394 19:52
سیاست بازانی دیگر نمانده اند از مسابقه "پینگ پنک " چین بعد مائو با امریکا ؛که دیده اند یادی کنند یا فوت شده یا فرتوت ؛ "تیم ملی والیبال ایران توانست تیم آمریکا را با نتیجه سه بر صفر شکست دهد." منبع BBC مذاکرات ژنو دارد پیچ و خم های خود را می رود ؛ حتی مجیط زیست و کم بود آب را می توان بهش گره زد ....
-
آن چه که از ذهن پاک می شود
پنجشنبه 28 خردادماه سال 1394 16:39
Hassan, [۱۸.۰۶.۱۵ ۱۶:۱۸] می گفت : - وقتی جوانکی بودم پر انژی ؛ میان کاخ جوانان و کتابخانه ملی در تلاش یاد گرفتن و پیشرفت ؛اگر هاتفی بود در همان عین به گوشم می گفت که بعد نیم قرن همین هیجانات ؛ جوانی و شوق زندگی ؛ به حال روزی خواهی رفت که مهمان خدا به همان قانون خدا جواب کنی و هم در ادامه آنچه به نام آبرو قطره قطره جمع...
-
صعود به قلعه بابک
سهشنبه 12 خردادماه سال 1394 16:04
قلعه بابک در کلیبر ؛ در عکس گروه کوه نوردی به سوی قلعه بابک می روند و روایت هاست از دلیری و عاقبت این سردار ؛ گروهی مزدکی و دیگری هر چه که لایق اجداد اش هست به او می بندند . اما تاریخ طبری و ابن ندیم تا مرام اشتراکی پیش رفتند و آنچه که نگفتند فقط دلیری مردان و زنانی بود که در مقابل خلیفه بیست و اندی سال ایستادند و...
-
در گیر و دار عرف های غلط جامعه
دوشنبه 4 خردادماه سال 1394 11:22
پوشش خبری Hassan Oskouei از جدائی دوستی تنها مانده در چم و خم عادات اجتماعی مان بی نهایت متاثر شدم که نتوانستم کمک اش کنم ؛حتی شنیدن حرف هایش برایم سخت رنج آور بود کاش می توانستم کمک اش کنم ولی نتوانستم . شرمنده احساسات پاک دلش شدم . دوست عزیز ناتوانی ام را بر من ببخش . برای روز های بهتری دعایتان می کنم ؛خدا یمان شاید...
-
بازی های اورپائی
شنبه 2 خردادماه سال 1394 20:43
إِلَهِ النَّاسِ مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ سه هفته بعد در کشایش بازی های اروپائی در کشور آذربایجان خواهم بود و همه موارد به حول قوه الاهی رو براه هست . دوستان یک رنگ و آن هم زیاد آشنا از استان دیگری محبت کرده اند .وقتی یاد مجبت شان می افتم همین دوستان آشنائی هم شهریمان یادم می افتد که به چه سختی خدا رهایم کرد...
-
سن گئدئنده
جمعه 1 خردادماه سال 1394 17:47
یارا سینه ده قان آغلار ؛سن او سینه نین قانین سیلیب گئدئنده بو گیدیش داهی سون اولسون ؛ سن او یارالدان الله ین؛ گئدئنده قوی قالیم بو حالدا ؛ساچی سینمه باساندا اودا بیر ایکنجی خنجر منی قان آپارسا ؛ قوشول او قان ایله گئد؛ نه گؤزل دیر سن گئدئنده.
-
از سر بی کاری
چهارشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1394 12:43
صبحی خیلی از خیابان های شهر بسته بودند ؛ مهمان داریم ریاست جمهور تشریف می آورند . آمدم سر فیس ؛همه بیش از من آگاه اند علوم انسانی را سم مهلک می دانند برای جامعه ؛حق دارند. تا آنچه که خوانده ایم بنویسم باید دستمال ببندیم به سرمان از قدرت قلم ؛خود پاسبان محل و سر حادثه چیزی نمی داند اولین برگی که مستنطق عدلیه از یک...
-
تورک نثرین کیم یازاجاق
شنبه 26 اردیبهشتماه سال 1394 19:57
صادق هدایت "سه قطره خون " - " اوچ داملا قان " دونئن اطاغیمی آیردیلار ؛ عجبا مودور معاوینین وعد ائتمه کیمی ایندی تام تداوی اولدوم می ؟ و هفته یه اؤزگور اولاجاغام می ؟ خسته مییدیم عجبا ؟ بیر ایلی دیر یالواریرب - یاخاریریب ماغیما رغما منه کاغاذ و قلم وئرمیدیلئر . الیمه کاغاذ و قلم گئچدیغیندا نه قئدئر...
-
درد بی درمان ؛ بسوادی
پنجشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1394 20:34
می گفت : برایم ده سال زندان بریدند ؛ به "جرم مرام اشتراکی" طبق ماده 10 قانون مدنی جزاء _ گفتی بیسوادم اصلا سواد خواندن و نوشتن را ندارم _محاکمه دسته جمعی بود و هم آزاد ؛ عارم بود پیش همه اعتراف به بیسوادی کنم _ خوب بعد چی شد ده سال را ماندی ؟ _ نه مادرم از تبریز آمده بود و وکیل گرفته بود که این پسره رفیق...
-
گرد گل روی شمس
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1394 19:24
آن گرده گل را که دید ؛شمس ! نقش خیال یار من ؟ در هر مغان گفتم حدیث ؛ از عشق و از پندار من ؛ خنده همی بر کار من. آن سود و آن سودای من ایّام شوّال کی رسد ؛ آبی زنم بر گشاید روی من هر ماه من ماه صیام ؛ هر آن دل خون بار من ؛ گفتند ؛ماه نو دیدن ات خواهد تواند مستفیض آن شب خیال یار من پر می کشد از خواب من از بخت خود نالی...
-
خواب شمس
دوشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1394 15:59
من نیازم بک شب است ؛ ای خواب آیی بر تنم ؟ راحت شوم ؛ آنی زه درد پیکرم در نزد من صورت جمیل کین هست جمل . فریاد ها دارد دلم ؛ نا گفته ها را کی زنم من خود کجا ترسیده ام از گزمه و دور از کسان بیت حزن ؛ از دیده ها پنهان منم ؛چون عذر آن زخم عرب ؛ در درگه موسی نبی آمد طبیب عاشقان ؛گفتا نی از ظن ما درد ات همی از شمس خود ای...
-
بعد اصلاح
دوشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1394 00:47
بیر باخین ؛ گئلیر شمس ین صدای سی بند -بند نی کیمی مکتب مولای روم تیکمیش مکانی ؛ گدمه سین اغیار ایله . عومری بیهوده نه ساندی ؟ سایر افراد ایله ؛ وار نباتی دئن خبر ؛ قویماین گئد سین ؛" آهو بچّه دی " شیطان ایله ؛ مکتبی ترک ائله میش شیخ و مغنّی ؛ بی خبر اولموش مرید کیم کی ترک ائدی مقامی ؛ همدم اولدی ؛ نار ایله ....
-
صرف و نحو
یکشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1394 16:20
مرحوم دکتر ذهتابی ؛خیلی قبل تر ها ماهیّت ادبیات و نیاز جامعه زمانه ما را شناخت و برای زبان تورکی به صورت علمی گرامر ( صرف و نحو ) نوشت که بعد انقلاب دوستاران و علاقه مندان بی نصیب از مایه های غنی و علمی ادبی او نباشند و هم کتاب دو جلدی عظیم او در باره " تورکان آسیا " .در مقایسه ؛ محمود کاشغری زمانه ما شد که...